سناریو استری کیدزوقتی
سناریو استری کیدز(وقتی...)
وقتی با خودت حرف میزنی.
چان:سرشو از تأسف تکون میده و میگه«فشار زندگی روش تاثیر گذاشته یا فکر کنم زنم جن میبینه»
لینو:یه نیم ساعتی بهت نگاه میکنه که میبینی داره نگات میکنه ، میگه«ادامه بده ولی یه سوال...الان داری با کی حرف میزنی؟»
هان:متعجب بهت نگاه میکنه و میگه«امیدوارم جز ما دوتا کس دیگه ای تو این خونه نباشه...»
چانگبین:اول یکم فکر میکنه بعد میگه«بنظرتون ببرمش تیمارستان یا خودمو اول از دستش نجات بدم؟»
سونگمین:بهت نگاه میکنه و چند بار تند پلک میزنه و میگه«درست اومدم راهو؟آره درست اومدم...وای ا.ت پاشو ببرمت تیمارستان چون تو دیگه آدم نیستی!»
جونگین:اونم بهت ملحق میشه😂
فلیکس:اداتو در میاره و میگه«این درست بشو نیست باید یه وقت واسه بردنش به تیمارستان بگیرم»
هیونجین:ترسیده بهت نگاه میکنه و میگه«ببینم ا.ت حالت خوبه؟»
ا.ت:آره
هیونجین:«فکر نکنم...»
وقتی با خودت حرف میزنی.
چان:سرشو از تأسف تکون میده و میگه«فشار زندگی روش تاثیر گذاشته یا فکر کنم زنم جن میبینه»
لینو:یه نیم ساعتی بهت نگاه میکنه که میبینی داره نگات میکنه ، میگه«ادامه بده ولی یه سوال...الان داری با کی حرف میزنی؟»
هان:متعجب بهت نگاه میکنه و میگه«امیدوارم جز ما دوتا کس دیگه ای تو این خونه نباشه...»
چانگبین:اول یکم فکر میکنه بعد میگه«بنظرتون ببرمش تیمارستان یا خودمو اول از دستش نجات بدم؟»
سونگمین:بهت نگاه میکنه و چند بار تند پلک میزنه و میگه«درست اومدم راهو؟آره درست اومدم...وای ا.ت پاشو ببرمت تیمارستان چون تو دیگه آدم نیستی!»
جونگین:اونم بهت ملحق میشه😂
فلیکس:اداتو در میاره و میگه«این درست بشو نیست باید یه وقت واسه بردنش به تیمارستان بگیرم»
هیونجین:ترسیده بهت نگاه میکنه و میگه«ببینم ا.ت حالت خوبه؟»
ا.ت:آره
هیونجین:«فکر نکنم...»
- ۳.۶k
- ۲۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط