و تو

و تو

آن شعر محالی که هنوز
با دو صد دلهره در حسرت آغاز توام
چشم بگشای و مرا باز صدا کن

" ای عشق"

که من از لهجه ی چشمان تو
شاعر بشوم

و تو را سطر به سطر
و تو را بیت به بیت
و تو را عشق به عشق ...

شاید اینبار تو را پیش تو
با مرگ خود آغاز کنم ...
دیدگاه ها (۴)

تو گل سرخ منیتو گل یاسمنیتو چنان شبنم پاک سحری ؟- نه؟از آن پ...

هیچکس جاٖی مرا دیگر نمیداند کجاست آنقــدر در عــشــق او غــر...

نوشتن از تو بی فایده است همه ی دنیا فهمیدند من برای تو می نو...

حالا که فهمیدمشبیه هم نیستیمدیگر روی پا بند نیستمخوب می دانم...

تقدیم بانثار عشق خدمتِ جانانم:❤🌹زندگی را طعم لب های تو گیرا ...

"تقصیر دلم نیست تماشای #تو زیباست"#چشمان پر از #عاطفه و #مهر...

زندگی را طعم لب های تو گیرا می کندعطر یاد تو دلم را غرق رویا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط