می روی تا در پیت شور و شری ماند به جا!
می روی تا در پیت شور و شری ماند به جا!
عاشقی دیوانه با چشمه تری ماند به جا!
کاش سرتاپا تو آتش بودی و من خرمنی!
تا ز تو دود و ز من خاکستری ماند به جا!
از من سر گشته هرگز شرح عشقم را نپرس!
این چه حاصل قصه ی رنج آوری ماند به جا!
اینقدر هم بی نشان در این گلستان نیستم!
در قفس شاید زمن مشت و پری ماند به جا!
در دلم بعد از تو ای عشق آفرین هم زبان!
آتش شوری فغانی محشری ماند به جا!
عاشقی دیوانه با چشمه تری ماند به جا!
کاش سرتاپا تو آتش بودی و من خرمنی!
تا ز تو دود و ز من خاکستری ماند به جا!
از من سر گشته هرگز شرح عشقم را نپرس!
این چه حاصل قصه ی رنج آوری ماند به جا!
اینقدر هم بی نشان در این گلستان نیستم!
در قفس شاید زمن مشت و پری ماند به جا!
در دلم بعد از تو ای عشق آفرین هم زبان!
آتش شوری فغانی محشری ماند به جا!
۵۸۶
۱۰ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.