روزگاریست که از داغ غمت می بارم
روزگاریست که از داغ غمت می بارم
از همه خاطره ها ، فاصله ها بیزارم
بال خوشبختی من چیده شد از روز فراق
گله از بخت سیاه و همه عالم دارم
جانماز و غم و اشک و طلب وصل نگار
از همان روز که دیدم رخ او، شد کارم
همه را درس دهم عاشق رویی نشوند
بهر درمان همه نسخه و مرهم دارم
آن پزشکم که ز درمان خودش وامانده
در نبود تو چنین زرد و چنین بیمارم
تو که هی می شکنی این دل بی طاقت من
در عجب مانده ام از خواستن و اصرارم
دل نبستم به کسی غیر تو و پای توام
حرف سرد رُقَبا شد سبب آزارم
روی دستم دل من مانده ببین آخر کار
نانم آجر شد و پاشیده ز هم بازارم
از همه خاطره ها ، فاصله ها بیزارم
بال خوشبختی من چیده شد از روز فراق
گله از بخت سیاه و همه عالم دارم
جانماز و غم و اشک و طلب وصل نگار
از همان روز که دیدم رخ او، شد کارم
همه را درس دهم عاشق رویی نشوند
بهر درمان همه نسخه و مرهم دارم
آن پزشکم که ز درمان خودش وامانده
در نبود تو چنین زرد و چنین بیمارم
تو که هی می شکنی این دل بی طاقت من
در عجب مانده ام از خواستن و اصرارم
دل نبستم به کسی غیر تو و پای توام
حرف سرد رُقَبا شد سبب آزارم
روی دستم دل من مانده ببین آخر کار
نانم آجر شد و پاشیده ز هم بازارم
۱.۷k
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.