سایه های سبز

سایه های سبز
p12

یه نور سبز دیدم و رفتم سمتش که داشت همش پر رنگ تر میشد انگار یه جور قدرت خاصی توی اون بود... میخواستم بهش دست بزنم که یهو رو به بالا پرواز کرد و اونجا ایستاد و شروع به گفتن چیزی کرد:«سعی نکن بهم دست بزنی.. تو سرنوشت اون ها رو میدونی و این بده.... تو برای اینجا نیستی..» عجیب بود اون از کجا میدونست؟ همونجا داشتم بهش نگاه میکردم که جولی اومد و گفتـ«هی داری چیکار میکنی... وای! گوی حقیقت اینجاست خیلی دنبالش گشتم!» گوی رو به جولی رفت و توی دستش فرود اومد
+گوی حقیقت؟
@اوه درسته من بهت نگفتم،، این گوی حقیقتی که تصور میکنه رو میگه...
چه گوی عجیبی
+خب چرا سبز بود؟
@چی؟سبز؟نمیدونم تاحالا این شکلی نشده بود
میخواستم حرفی بزنم که دراکو وارد سالن شد.. انگار عصبانی بود شاید هم ناراحت اومد و روی مبل نشست کنارش نشستم و پرسیدم: هی دراکو... چی شده؟
&هیچی.... هیچی فقط خسته ام..
+از چی؟
&نمیدونم
یکم فکر کردم ولی هیچ اتفاقی نیوفتاده بود که باعث ناراحتی اون بشه...
+من... میتونم کمکت کنم؟
&خب... اره
یهو دستمو کشید و انداختم توی بغل خودش.. هنوز توی شوک بودم که دستش رو زیر پام برد و گذاشتم روی پاهاش و سفت گرفتم
&الان.. خیلی بهترم
همینجوری توی شوک بودم که نمیدونم چیشد که خوابم برد....




ببخشید اگه کم بود✨✨
فردا پارت طولانی میدم✨
راستی نظر بدید تکپارتی از کی بنویسم؟ 🍏
دیدگاه ها (۴)

سایه های سبز

تکپارتی تام

تکپارتی تام

تکپارتی ریگولوس

سایه های سبز

سایه های سبز

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط