پارت ۶۷ زندگی با بی تی اس
پارت ۶۷ زندگی با بی تی اس
تهیونگ زنگ در رو زد
کوک رفت در رو باز کرد
کوک : سلام، خریدی
تهیونگ : اره گرفتم
تهیونگ اومد تو و داور ها رو داد به جین
تهیونگ : بفرما
جین : مرسی
جین دارو ها رو برد و تو اتاق گذاشت
یه ساعت بعد
جین اومد صدام زد
چشمامو باز کردم و رو تخت نشستم
جین : بیا این قرص رو بخور
قرص رو ازش گرفتم و خوردم
دستشو گذاشت رو پیشونیم
جین : یه کم تبت اومد پایین
دوباره خوابوندتم
فردا ظهر.
جین به مامان باباش زنگ زد و قرار ملاقات رو چند روز عقب انداخت
جیمین: گذاشتید برا کی
جین : تقریبا یه هفته دیگه
چند روز بعد
بهتر شده بودم و دوباره سرپا شدم
رو مبل نشته بودیم و داشتیم تلوزیون میدیدم
کوک برا اینکه حرصمو در بیاره
اومد جلوم شیر موز میخورد
از حرص بالش رو فشار میدادم
جین : اروم باش بعدا خوب سدی انقدر برات شیر موز میگیرم که شیر موز زده شی.
بالشتی که دستم بود برداشت و پرت کرد تو صورت کوک
کوک : عععع چته
جین :خو برو تو اشپز خونه بخور
کوک : باشهه
شب بود و همه خواب بودن به جز من و کوک
کوک یه نگاه بهم کرد
من : چیه
کوک : مرغ سوخاری میخوری
من : چرا نخورم
کوک رفت سه چهار تا جعبه مرغ سوخاری اورد
من : بازی کنیم
کوک : باشه.
کوک رفت پی اس رو اورد و وصل کرد به تلوزیون و شروع کردیم به باز
مرغ سوخاری ها رو تموم کردیم
وسط بازی بودیم و جای حساس یه داد زدیم
اعضا از اتاقشون اومدن بیرون
جین : چتونه برید بخوابید
شوگا با کلافگی موهای من و کوک رو گرفت و کله هامون رو کوبوند به هم
تهیونگ زنگ در رو زد
کوک رفت در رو باز کرد
کوک : سلام، خریدی
تهیونگ : اره گرفتم
تهیونگ اومد تو و داور ها رو داد به جین
تهیونگ : بفرما
جین : مرسی
جین دارو ها رو برد و تو اتاق گذاشت
یه ساعت بعد
جین اومد صدام زد
چشمامو باز کردم و رو تخت نشستم
جین : بیا این قرص رو بخور
قرص رو ازش گرفتم و خوردم
دستشو گذاشت رو پیشونیم
جین : یه کم تبت اومد پایین
دوباره خوابوندتم
فردا ظهر.
جین به مامان باباش زنگ زد و قرار ملاقات رو چند روز عقب انداخت
جیمین: گذاشتید برا کی
جین : تقریبا یه هفته دیگه
چند روز بعد
بهتر شده بودم و دوباره سرپا شدم
رو مبل نشته بودیم و داشتیم تلوزیون میدیدم
کوک برا اینکه حرصمو در بیاره
اومد جلوم شیر موز میخورد
از حرص بالش رو فشار میدادم
جین : اروم باش بعدا خوب سدی انقدر برات شیر موز میگیرم که شیر موز زده شی.
بالشتی که دستم بود برداشت و پرت کرد تو صورت کوک
کوک : عععع چته
جین :خو برو تو اشپز خونه بخور
کوک : باشهه
شب بود و همه خواب بودن به جز من و کوک
کوک یه نگاه بهم کرد
من : چیه
کوک : مرغ سوخاری میخوری
من : چرا نخورم
کوک رفت سه چهار تا جعبه مرغ سوخاری اورد
من : بازی کنیم
کوک : باشه.
کوک رفت پی اس رو اورد و وصل کرد به تلوزیون و شروع کردیم به باز
مرغ سوخاری ها رو تموم کردیم
وسط بازی بودیم و جای حساس یه داد زدیم
اعضا از اتاقشون اومدن بیرون
جین : چتونه برید بخوابید
شوگا با کلافگی موهای من و کوک رو گرفت و کله هامون رو کوبوند به هم
۷۸.۶k
۱۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.