یکی از زیباترین شعر های فریدون مشیری

یکی از زیباترین شعر های فریدون مشیری

دل که تنگ است کجا باید رفت؟
به در و دشت و دمن؟
یا به باغ و گل و گلزار و چمن؟
یا به یک خلوت و تنهایی امن
دل که تنگ است کجا باید رفت؟

پیر فرزانه مرا بانگ برآورد

که این حرف نکوست ،
دل که تنگ است برو خانه دوست...
شانه اش جایگه گریه تو
سخنش راه گشا
بوسه اش مرهم زخم دل توست
عشق او چاره دلتنگی توست...
دل که تنگ است برو خانه دوست...
خانه اش خانه توست...
باز گفتم:
خانه دوست کجاست؟
گفت پیدایش کن
برو آنجاکه پر از مهر و صفاست
گفتمش در پاسخ:
دوستانی دارم
بهتر از برگ درخت
که دعایم گویند و دعاشان گویم ،
یادشان در دل من ،
قلبشان منزل من...!
صافی آب مرا یاد تو انداخت ، رفیق!
تو دلت سبز ،
لبت سرخ ،
چراغت روشن!
چرخ روزیت همیشه چرخان!
نفست داغ ،
تنت گرم ،
دعایت با من!
روزهایت پی هم خوش باشد.
دیدگاه ها (۲)

به پای هم بایستید اصل را ول نکنید تا فرع را بچسبیدآنچه رابطه...

دلم ازاین برفا میخواد😐 دیگه شده ارزوبرام

#کپی_ممنوع#انسانهای_بیهوده_را_بیهوده_به_حریممان_راه_ندهیم#ها...

🌂 🌈

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط