باز امشب شهرزاد قصه گویم می شوی

باز امشب ، شهرزاد قصه گویم می شوی ؟
مایه ی آرامش بغض گلویم می شوی ؟

با طلوع خنده هایت ، در شب رویایی ام
آذرخش شعله های آرزویم می شوی ؟

ساغری از یک غزل ، دلدادگی آورده ام
لابلای غمزه ات ، مست سبویم می شوی ؟

پا نهادم با تو امشب ، بر فراز لحظه ها
در غزلهای نگاهت ، مهرجویم می شوی ؟

گاه در تنهایی ام ، در خلوتم ، پا می نهی؟
خیره بر آن قاب عکس روبرویم می شوی ؟

چشمهایم ، پر شده از التهاب خاطرات
گاه با جادوی چشمت ، پیشگویم می شوی ؟

وای... اینجاها دلم ، تنگ نگاهت می شود
درغروب لحظه هایم، های و هویم می شوی ؟

مثل اشعار پر از غربت ، پر از عاشق شدن
می وزم در یاد تو ؟ مشتاق رویم می شوی ؟

در "خیال " کوچه ها پیچیده عطر " یاس " تو
نازنینم ، باز امشب ، قصه گویم می شوی ؟

#محمد_جوکار

‌‌‎‌‌‎‌
دیدگاه ها (۱)

ما سه چیز را دردوران کودکی جا گذاشته ایمشادمانی بی دلیلدوست ...

کاش اینجا بودیهمین کنار خودمو من یادم میرفتخسته امخوابمویران...

یهو دیدی حال هممون خوب شد ....

هیچکس نمیتونه بفهمه چته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط