یکی از همین روزها

یکی از همین روزها ...‌
دست خیالت را می گیرم،
و از این شهر لعنتی می زنم
بیرون ...
با تو  تا دل کویر می روم
تا قاب آسمان و چشمک پرانی ستاره ها‌‌...
تا تپش های  رود
و بیکران دریا
تا جاده های مه گرفته ی
شمال
تا گیسوهای پریشانِ گیسوم...
 تا هر جا که عطر بودنت در
هوا معلق است
 تا رسیدن به چشم هایت
به گرمیِ دستانت
      تا رسیدن به تو
                       تا رسیدن به زندگی ......

#آذین_قانع
دیدگاه ها (۴)

#مدل_لباس #مانتو

#مدل_لباس #مانتو

دلم که برایت تنگ می شود زل میزنم به ماه...شاید تو یکی از همی...

زندگی چیست به جز لحظه‌ خندیدنِ تو؟صبح یعنی که چراغانی‌ام از ...

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط