حادثهساختمانپلاسکو

#حادثه_ساختمان_پلاسکو
چهارشنبه ۶/بهمن/۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۴۵

فاطمه:این چند روز بارها دیدم بابام با دیدن اخبار #آتش_نشانان به #گریه افتاد. #خدا_به_پدر_و_مادراشون_صبر_بده.
#اشکام_بند_نمیاد

#چند_خط_شعر
#چند_بیت_جنون
#گریه_کن_مرد ، مگه از سنگه دلت
#گریه_خوبه ، وقتی که #تنگه_دلت
گریه کن مرد ، گریه خالیت می‌کنه
گاهی #اشک حالی به حالیت می‌کنه
گریه کن مرد ، وقتی #از_غصه_پری
... وقتی از عالم و آدم می‌بری
گریه کن مرد ، جای #بغض تُو گلوت
رد شو از پیچ و خمای روبروت
#گریه_بد_نیست ، آخر #حادثه نیست
گریه کن که #اشک_مرد، فاجعه نیست
بسّته مرد، دلتو راحت بذار
خیلی سخت نیست، خم به ابروهات بیار
این غرورت مرگ و تاراج تویه
گریه کن مرد ، #گریه_معراج_تویه

پی نوشت:
عکس توسط خواهر عزیزم تو اون روزهای تلخ از پدر بزرگوارم(#سید_معصوم_منتظرنژاد @seyed_masum ) گرفته شده.

اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/CY9HNXpMK9L/?utm_medium=share_sheet
دیدگاه ها (۰)

#دوربین_مخفی

#خانم_خونم

#شهدا

#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها#امام_صادق_علیه_السلام :بُکی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط