شیعه شده بود، شیعه ی امام هادی علیه السلام.
شیعه شده بود، شیعهی امام هادی علیه السلام.
دلیلش را پرسیدند.
گفت: " جیبم خالی بود و دلم پر جرات. همشهری ها می دانستند آدم زبان داری هستم.
مرا با چند نفر دیگر فرستادند پیش متوکل. از اصفهان آمده بودیم برای عرض شکایت.
همان وقت خلیفه دستور داد علی بن محمد علیهما السلام را بیاورند.
از یکی پرسیدم کسی که احضار شده کیست؟
گفت امام رافضی هاست. به نظرم متوکل او را احضار کرده تا بکشد.
لحظه ای بعد آمد.
با همان نگاه اول محبّتش در دلم افتاد.
در دل شروع کردم به دعا کردن برایش.
از خدا می خواستم شرّ متوکل را از سرش کوتاه کند.
به من که رسید توقف کرد، نگاهش را دوخت به صورتم.
همین قدر شنیدم که فرمود:
خدا دعایت را مستجاب، عمرت را طولانی و مال و بچه هایت را زیاد کند.
از هیبت نگاه و کلامش به لرزه افتادم و زمین خوردم.
همسفرها قصه را پرسیدند. چیزی نگفتم.
وقتی به اصفهان برگشتیم زندگی ام از این رو به آن رو شد. حالا همه چیز دارم؛ ثروت، ده تا فرزند، هفتاد و چند سال عمر.
همهی اینها از برکت دعای امام زمانم است."
#فوائد_دعا_برای_فرج
#امام_هادی_علیه_السلام
@sahebzamane
دلیلش را پرسیدند.
گفت: " جیبم خالی بود و دلم پر جرات. همشهری ها می دانستند آدم زبان داری هستم.
مرا با چند نفر دیگر فرستادند پیش متوکل. از اصفهان آمده بودیم برای عرض شکایت.
همان وقت خلیفه دستور داد علی بن محمد علیهما السلام را بیاورند.
از یکی پرسیدم کسی که احضار شده کیست؟
گفت امام رافضی هاست. به نظرم متوکل او را احضار کرده تا بکشد.
لحظه ای بعد آمد.
با همان نگاه اول محبّتش در دلم افتاد.
در دل شروع کردم به دعا کردن برایش.
از خدا می خواستم شرّ متوکل را از سرش کوتاه کند.
به من که رسید توقف کرد، نگاهش را دوخت به صورتم.
همین قدر شنیدم که فرمود:
خدا دعایت را مستجاب، عمرت را طولانی و مال و بچه هایت را زیاد کند.
از هیبت نگاه و کلامش به لرزه افتادم و زمین خوردم.
همسفرها قصه را پرسیدند. چیزی نگفتم.
وقتی به اصفهان برگشتیم زندگی ام از این رو به آن رو شد. حالا همه چیز دارم؛ ثروت، ده تا فرزند، هفتاد و چند سال عمر.
همهی اینها از برکت دعای امام زمانم است."
#فوائد_دعا_برای_فرج
#امام_هادی_علیه_السلام
@sahebzamane
۶۱۲
۰۵ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.