چای دم كن با محبت ميهمانت ميشوم
چای دم كن با محبت ميهمانت ميشوم
من همان قند دو پهلوی لبانت ميشوم
در دل تنگم عجب جا كرده ای جانان من
گر بخواهی در دل تنگ تو جانت ميشوم
يك اشاره از تو بنيادِ دلم را ميكٓند
گر تو خواهی بهتر از جان جهانت ميشوم
ناز كم كن من كه گفتم ميخرم ناز تو را
آنقدر ميخواهمت آهو ، شبانت ميشوم
شب شدی تو ماه تابم ، روز خورشيد منی
مهربانی ديدم از تو ، مهربانت ميشوم
چشمهء عشقی كه ميجوشی درون سينه ام
حكم دريايیّ و من آب روانت ميشوم
گفته بودی دوست داری يك نفر مهمان كنی
چای دم كن با محبت ميهمانت ميشوم
من همان قند دو پهلوی لبانت ميشوم
در دل تنگم عجب جا كرده ای جانان من
گر بخواهی در دل تنگ تو جانت ميشوم
يك اشاره از تو بنيادِ دلم را ميكٓند
گر تو خواهی بهتر از جان جهانت ميشوم
ناز كم كن من كه گفتم ميخرم ناز تو را
آنقدر ميخواهمت آهو ، شبانت ميشوم
شب شدی تو ماه تابم ، روز خورشيد منی
مهربانی ديدم از تو ، مهربانت ميشوم
چشمهء عشقی كه ميجوشی درون سينه ام
حكم دريايیّ و من آب روانت ميشوم
گفته بودی دوست داری يك نفر مهمان كنی
چای دم كن با محبت ميهمانت ميشوم
۸۷۷
۰۸ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.