تا پنجره رفتیم و به دیدن نرسیدیم

🍁 🍂 🍁
تا پنجــره رفتیم و به دیــــدن نرسیدیم
تاشـاخه رسیدیم و به چیدن نرسیدیم

گفتند خبــــر های خوشی آمده از راه
رفتیم به دیــدن، به شنیدن نرسیدیم

خــود را به لب پنجــره ی پلک کشاندیم
امــــا به رهــــاییِ چکیــــدن نرسیدیم

این مصرچه مصریست که در اوج عزیزی
با بـــرده فروشان به خــریدن نرسیدیم

یک عمـــر دویـــدیم و دویدیم و دویدیم
قدر نفســـی هم به رسیدن نرسیدیم

دیدگاه ها (۱)

وقتی که من عاشـــــــــــــــق شدم لیلا چنین عاشق نبودمن وال...

“دوستت دارم” هایت را به کسی نگونگه دار برای خودممن جانم رابر...

ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﻧﺴﺎﻥ،ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ!ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط