افطاری دیروز
افطاری دیروز
پنیر و گوجه و نون و چای ویکی ویا دو تا دونه زرد الو و یک عدد هلو داشتم
همین جوری داشتم سفره ام را اماده میکردم ..
به خودم گفتم .
اگر همون ادمیکه دلم میخواهد الانه بیاد .
من باید چکار کنم وکمی دست پاچه شدم .
بخودم نهیبی زدم وگفتم
علی ...با هم قسمت میکنیم ..
ودر نهایت با تنهایی خودم قسمت کردم .
جای خالی تو را نتوانستم پر کنم .
یک واقعیت.
پنیر و گوجه و نون و چای ویکی ویا دو تا دونه زرد الو و یک عدد هلو داشتم
همین جوری داشتم سفره ام را اماده میکردم ..
به خودم گفتم .
اگر همون ادمیکه دلم میخواهد الانه بیاد .
من باید چکار کنم وکمی دست پاچه شدم .
بخودم نهیبی زدم وگفتم
علی ...با هم قسمت میکنیم ..
ودر نهایت با تنهایی خودم قسمت کردم .
جای خالی تو را نتوانستم پر کنم .
یک واقعیت.
۲۱
۱۴ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.