قانون عشق p4
عرق کرده بودیم
گفتم:بریم یه دوش بگیریم؟
جونگ کوک: تو اینجا برو من میرم حموم پایین
بر خلاف انتظارم جداگانه رفتیم حموم..یه تاپ و شلوارک پوشیدم جونگ کوکم با یه شلوارک اومد کنارم دراز کشید
محکم به خودش فشردم
آروم لب زدم : دوست دارم
چشمامو بستم و منتظر شنیدن جوابش بودم ولی .....ولی هیچی نشنیدم هنوزم عادت کردن به این عشق یک طرفه برام سخت بود
صبح یهو پاشدم وای یادم رفته بود ساعت کوک کنم یه ربع به ۸ شده
سری پاشدم به بلیز شلوار سفید مشکی تنم کردم وقتی داشتم با عجله به سمت در خروجی میدوییدم صدایی اومد
سرپرست مین : خانم جان وایسین صبحونه نخوردین
با عجله گفتم:فدات شم دیرم شده تو شرکت یه بیسکوییتی چیزی میخورم
به راننده گفتم سری بره شرکت
رسیدم و به سمت اتاقم حرکت کردم
منشي مین:خانومم.. خانوم..چرا اینقد دیر کردین اونم تو این موقعیت
اخم کردم:خواب موندم ..حالا مگه چیشده ..کدوم موقعیت
منشی مین : بدبخت شدیم اون بانکی که سهامش رو خریدیم کلاهبردار از آب درومده...همه پولامونو بالا کشیده
دستمو گذاشتم رو سرم : ووووای ..خدای من ،حالا چیکار کنم
منشی مین :خانم ؟؟حالتون خوبه
یهو صدای قدمای چند نفر اومد ......صاحب چند تا از شرکتا با عصبانیت اومدن داخل
یکیشون گفت:رئیس چانگ این وضعشهههه..همه سرمایه هامون دود شد رفت هوا
اون یکی گفت:ما به اعتبار شما سهام اونجا رو خریدیم حالا معلوم شد کلاهبرداری بوده که
دیگری :حالا کی میخواد پولای مارو برگردونه
خودمو جمع و جور کردم و گفتم:آقایون ..من واقعا متاسفم ..ولی تو این ماجرا من بیشتر از شماها ضرر دیدم
یکی با صدای بلندتری داد زد : ینی چییییی با معذرت خواهی که پولای ما برنمیگرده ..ما بخاطر شما همه سرمایمون از دست رفت
چشامو بستم :من خسارت میدم ...من خسارت همتون رو بهتون برمیگردونم
با شنیدن حرفی که زد چشامو سری باز کردم
گفت: باشه ولی با سودش
از شدت حرص دلم میخواست سرمو بکوبم به دیوار
خودمو کنترل کردم و گفتم:اوفف..باشه با سودش
اروم شدن و رفتن
هین رفتن به اتاقم گفتم :منشی مین لطفا یکم آب بیار اتاقم
گفتم:بریم یه دوش بگیریم؟
جونگ کوک: تو اینجا برو من میرم حموم پایین
بر خلاف انتظارم جداگانه رفتیم حموم..یه تاپ و شلوارک پوشیدم جونگ کوکم با یه شلوارک اومد کنارم دراز کشید
محکم به خودش فشردم
آروم لب زدم : دوست دارم
چشمامو بستم و منتظر شنیدن جوابش بودم ولی .....ولی هیچی نشنیدم هنوزم عادت کردن به این عشق یک طرفه برام سخت بود
صبح یهو پاشدم وای یادم رفته بود ساعت کوک کنم یه ربع به ۸ شده
سری پاشدم به بلیز شلوار سفید مشکی تنم کردم وقتی داشتم با عجله به سمت در خروجی میدوییدم صدایی اومد
سرپرست مین : خانم جان وایسین صبحونه نخوردین
با عجله گفتم:فدات شم دیرم شده تو شرکت یه بیسکوییتی چیزی میخورم
به راننده گفتم سری بره شرکت
رسیدم و به سمت اتاقم حرکت کردم
منشي مین:خانومم.. خانوم..چرا اینقد دیر کردین اونم تو این موقعیت
اخم کردم:خواب موندم ..حالا مگه چیشده ..کدوم موقعیت
منشی مین : بدبخت شدیم اون بانکی که سهامش رو خریدیم کلاهبردار از آب درومده...همه پولامونو بالا کشیده
دستمو گذاشتم رو سرم : ووووای ..خدای من ،حالا چیکار کنم
منشی مین :خانم ؟؟حالتون خوبه
یهو صدای قدمای چند نفر اومد ......صاحب چند تا از شرکتا با عصبانیت اومدن داخل
یکیشون گفت:رئیس چانگ این وضعشهههه..همه سرمایه هامون دود شد رفت هوا
اون یکی گفت:ما به اعتبار شما سهام اونجا رو خریدیم حالا معلوم شد کلاهبرداری بوده که
دیگری :حالا کی میخواد پولای مارو برگردونه
خودمو جمع و جور کردم و گفتم:آقایون ..من واقعا متاسفم ..ولی تو این ماجرا من بیشتر از شماها ضرر دیدم
یکی با صدای بلندتری داد زد : ینی چییییی با معذرت خواهی که پولای ما برنمیگرده ..ما بخاطر شما همه سرمایمون از دست رفت
چشامو بستم :من خسارت میدم ...من خسارت همتون رو بهتون برمیگردونم
با شنیدن حرفی که زد چشامو سری باز کردم
گفت: باشه ولی با سودش
از شدت حرص دلم میخواست سرمو بکوبم به دیوار
خودمو کنترل کردم و گفتم:اوفف..باشه با سودش
اروم شدن و رفتن
هین رفتن به اتاقم گفتم :منشی مین لطفا یکم آب بیار اتاقم
۲۹.۹k
۰۹ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.