بهار که می آمد
بهار که می آمد
کنار پنجره ی ایوان
و روی طاقچه گلدان بود
همان جایی که استکان و قوری
برای چای خوردن بود
مادربزرگ یادت هست!
حوضِ ماهی ها چه خوش رنگ میشد
اصلا تمام خوشبختیها
درونِ خانه ی تو جمع میشد
مادربزرگ یادت هست!
براستی قسمتی از بهشت بود
خانهای که پر از سادگی بود
وَ ما قدرش ندانستیم
کنار پنجره ی ایوان
و روی طاقچه گلدان بود
همان جایی که استکان و قوری
برای چای خوردن بود
مادربزرگ یادت هست!
حوضِ ماهی ها چه خوش رنگ میشد
اصلا تمام خوشبختیها
درونِ خانه ی تو جمع میشد
مادربزرگ یادت هست!
براستی قسمتی از بهشت بود
خانهای که پر از سادگی بود
وَ ما قدرش ندانستیم
- ۷.۵k
- ۲۹ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط