زندگی خیلی عجیب غریبه خیلی ها رو بازی میده زندگی بازی چقد
زندگی خیلی عجیب غریبه خیلی ها رو بازی میده زندگی بازی چقدر بهم میان اره زندگی همه رو بازی میده حتی عاشقا رو بهم میرسونه جدا میکنه عاشق میکنه باعث نفرت میشه نفرتی که انسان ها باعثش هستن ما باعث این احساسات هستیم چقدر درد داره زندگی که اخرش جدایی باشه
چشامو باز کردم دیدم تار بود ی جای نا اشنا بودم نمی دونستم کجاس سرم درد می کرد خیلی زمین سرد بود دستام بسته بود سعی کردم دستامو باز کنم صدای پیچیدن کلید توی قفل در رو شنیدم در باز شدو به داخل نور تابید نوری که از در می تابید باعث شد چشم هامو ببندم در بسته شد و اتاق توی سیاهی فرو رفت صدای قدم های شخص سکوت رو میشکست بدونه هیچ لجه ای بهم نزدیک شد فاصله یک قدمیم وایساد
-سلام سروان پردیس قاسمی بالاخره پیدات کردم
زمزمه کردم: «کی هستی؟ »
-تند نرو باید تقاص خیلی چیز ها رو پس بدی اروم آروم می فهمی
+کی هستی؟
-فکر میکردم میشناسی اشکالی نداره به زودی میفهمی من کیم میشم کابوس شبات همون طور که تو کابوس شبام بودی
ازم دور شد و به سمت در رفت در رو باز کرد نور بیرون از اتاق تاریکیه اتاق رو شکاف داد و باعث شد باز چشم هام رو ببندم صدای بسته شدن در توی فضای اتاق پیچید تازه فهمیدم چیزی روی سرم نیست هوفففف بازم شکر لباسام تنمه اصلا چطور سر از اینجا در اوردم امروز صبح رفتم اداره برای تحویل گزارش بعد اومدم بیرون ی ماشین مزاحمم شد رفتم تووی کوچه تا دست از سرم بر داره بعد با چند نفر در گیر شدمو هین درگیری دردی توی سرم پیچید و چشام سیاهی رفتو الانم اینجاس ساعت چنده هوف عسل منتظرمه چند ساعتی گذشتو از کسی خبر نبود سعی کردم دستامو باز کنم ولی نتونستم یادم اومد همیشه ی چاقو توی جیب پشتی شلوارم دارم با هر زحمتی بود دستمو به جیب شلوار رسوندم خوبه که دستامو پشت بسته بودن پاهامو به دستم رسوندمو به زور طناب رو بریدم کفشم هامو در اوردم جوراب هام رو هم در اوردم چاقو رو بین دو انگشت پام گذاشتم به زور نشستم نفس نفس میزدم پامو به دهنم رسوندمو دسته چاقو رو با دندون ها قفل کردم بخاطر اظطراب ضربان قلبم بالا بود بعد چند دقیقه دستام باز شد چیزی رو نمیدیدم چاقو رو جم کردم و گذاشتم توی جیبم صدای نفس هام سکوت اتاق رو میشکست صدای پیچیدن کلید توی قفل رو شنیدم
#بی_تی_اس #کیوت #کلیپ #کیپاپ
چشامو باز کردم دیدم تار بود ی جای نا اشنا بودم نمی دونستم کجاس سرم درد می کرد خیلی زمین سرد بود دستام بسته بود سعی کردم دستامو باز کنم صدای پیچیدن کلید توی قفل در رو شنیدم در باز شدو به داخل نور تابید نوری که از در می تابید باعث شد چشم هامو ببندم در بسته شد و اتاق توی سیاهی فرو رفت صدای قدم های شخص سکوت رو میشکست بدونه هیچ لجه ای بهم نزدیک شد فاصله یک قدمیم وایساد
-سلام سروان پردیس قاسمی بالاخره پیدات کردم
زمزمه کردم: «کی هستی؟ »
-تند نرو باید تقاص خیلی چیز ها رو پس بدی اروم آروم می فهمی
+کی هستی؟
-فکر میکردم میشناسی اشکالی نداره به زودی میفهمی من کیم میشم کابوس شبات همون طور که تو کابوس شبام بودی
ازم دور شد و به سمت در رفت در رو باز کرد نور بیرون از اتاق تاریکیه اتاق رو شکاف داد و باعث شد باز چشم هام رو ببندم صدای بسته شدن در توی فضای اتاق پیچید تازه فهمیدم چیزی روی سرم نیست هوفففف بازم شکر لباسام تنمه اصلا چطور سر از اینجا در اوردم امروز صبح رفتم اداره برای تحویل گزارش بعد اومدم بیرون ی ماشین مزاحمم شد رفتم تووی کوچه تا دست از سرم بر داره بعد با چند نفر در گیر شدمو هین درگیری دردی توی سرم پیچید و چشام سیاهی رفتو الانم اینجاس ساعت چنده هوف عسل منتظرمه چند ساعتی گذشتو از کسی خبر نبود سعی کردم دستامو باز کنم ولی نتونستم یادم اومد همیشه ی چاقو توی جیب پشتی شلوارم دارم با هر زحمتی بود دستمو به جیب شلوار رسوندم خوبه که دستامو پشت بسته بودن پاهامو به دستم رسوندمو به زور طناب رو بریدم کفشم هامو در اوردم جوراب هام رو هم در اوردم چاقو رو بین دو انگشت پام گذاشتم به زور نشستم نفس نفس میزدم پامو به دهنم رسوندمو دسته چاقو رو با دندون ها قفل کردم بخاطر اظطراب ضربان قلبم بالا بود بعد چند دقیقه دستام باز شد چیزی رو نمیدیدم چاقو رو جم کردم و گذاشتم توی جیبم صدای نفس هام سکوت اتاق رو میشکست صدای پیچیدن کلید توی قفل رو شنیدم
#بی_تی_اس #کیوت #کلیپ #کیپاپ
۵.۵k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.