🦋رمان پسر دایی من 🦋
🦋رمان پسر دایی من 🦋
Part ¹¹
اوکی شبخیر
طاقت نیاوردم و رفتم سفت بغلش کردم که گفت
میشه ولم کتی
چرا
آخه یهوو یه نفر میاد و فکرای بد میکنه
با شیطنت ابرویی بالا انداختم و گفتم
چه فکرایی
اه هامون پاشو برو دیگه
باش شب بخیر
رفتم تو اتاقم و روی تخت دراز کشیدم
باید فردا آرش حرف بزنم(آرش از بچگی دوستم بودش)
#صبح
الو آرش
به ببین کی زنگ زده هامون خان
مزه نریز به این لوکیشن که میفرست بیا زود
چشم
بعد از نیم ساعت آرش رسید و احوالپرسی کردیم
قضیه رو تعریف کردم واسش که گفت
امم ببین من میتونم با خواهرم خرف بزنم اگه قبول کردم شمارشو بهت میدم و توهم به نفس خانم اوکی پس هماهنگ میشیم
یکمی حرف زدم و من راه افتادم به سمت خونه امروز دانشگاه تعطیل بود
وقتی رسیدم رفتم داخل دیدم نفس نیست
از مامان پرسیدم که گفت فعلا بیدار نشده
لبخنده محوی زدم و رفتم تو اتاقم
لباسامو عوض کردم و رفتم این قضیه رو به بابا و عمو گفتم اونام تایید کردند رفتم تو اتاقم که گوشیم پیام آمد
دیدم آرشه یه شماره و یه پیام فرستاده
داداش آبجیم اوکی دادش اینم شمارش
دمت گرمی نوشتم و واسش فرستادم
رفتم تو اتاق نفس که دیدم داره موهاشو شونه میکنه آخ کاشکی من جای تو شونه میکردم نفس
سلام
سلام نفس آمدم شماره مریم رو بدم بهت
سعی کرد صدلش نلرزد
اوکی بگو حفظ میکنم
۰۹۶۵****۳۲۹۴
اوکی مرسی
لبخندی زدم و آمدم بیرون
🦋ادامه دارد 🦋
Part ¹¹
اوکی شبخیر
طاقت نیاوردم و رفتم سفت بغلش کردم که گفت
میشه ولم کتی
چرا
آخه یهوو یه نفر میاد و فکرای بد میکنه
با شیطنت ابرویی بالا انداختم و گفتم
چه فکرایی
اه هامون پاشو برو دیگه
باش شب بخیر
رفتم تو اتاقم و روی تخت دراز کشیدم
باید فردا آرش حرف بزنم(آرش از بچگی دوستم بودش)
#صبح
الو آرش
به ببین کی زنگ زده هامون خان
مزه نریز به این لوکیشن که میفرست بیا زود
چشم
بعد از نیم ساعت آرش رسید و احوالپرسی کردیم
قضیه رو تعریف کردم واسش که گفت
امم ببین من میتونم با خواهرم خرف بزنم اگه قبول کردم شمارشو بهت میدم و توهم به نفس خانم اوکی پس هماهنگ میشیم
یکمی حرف زدم و من راه افتادم به سمت خونه امروز دانشگاه تعطیل بود
وقتی رسیدم رفتم داخل دیدم نفس نیست
از مامان پرسیدم که گفت فعلا بیدار نشده
لبخنده محوی زدم و رفتم تو اتاقم
لباسامو عوض کردم و رفتم این قضیه رو به بابا و عمو گفتم اونام تایید کردند رفتم تو اتاقم که گوشیم پیام آمد
دیدم آرشه یه شماره و یه پیام فرستاده
داداش آبجیم اوکی دادش اینم شمارش
دمت گرمی نوشتم و واسش فرستادم
رفتم تو اتاق نفس که دیدم داره موهاشو شونه میکنه آخ کاشکی من جای تو شونه میکردم نفس
سلام
سلام نفس آمدم شماره مریم رو بدم بهت
سعی کرد صدلش نلرزد
اوکی بگو حفظ میکنم
۰۹۶۵****۳۲۹۴
اوکی مرسی
لبخندی زدم و آمدم بیرون
🦋ادامه دارد 🦋
۱.۶k
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.