آزمایش عشق

part33


کالورا با عشوه اومد کنارم نشست و گفت :«
کالورا:« اوپا به نظر خسته میای
«««چیزی نگفتم و با حرکت سرم حرفش رو تایید کردم »»»
لباسامو عوض کردم و روی تخت نشستم و مشغول ور رفتن با گوشیم شدم...
کالورا بی تفاوتی منو دید و به سمت آشپزخونه رفت و بطری شراب رو آورد و خودشو روی پاهام انداخت...
کالورا:« فک کنم الان این حالتو خوب کنه ...
«««بازم جادو شدم و بطری ازش گرفتم و یک نفس خوردم ...
بعد از چند دقیقه سر گیجه بدی گرفتم و انگار دنیا با مداد سیاه رنگی شده بود و برای آخرین لحظات فقط کالورا رو دیدم که با خنده داره نگاهم می‌کنه و بعد دیگه هیچی نفهمیدم ....
چند ساعت بعد با سر درد بدی بهوش اومدم و خواستم تکون بخورم که متوجه طنابای دور دستم شدم ....
سرم خیلی درد میکردم و هزارتا سوال توی ذهنم پیچ میخورد که چرا این طناب ؟؟؟؛
با صدای کالورا که با لبخند شیطانی نزدیکم میشد سرمو بالا آوردم و گفتم :«
شوگا:« ازت توضیح میخام!!!؟
کالورا :« همه چیز واضحه آقای مین (خنده) فقط باید یکم چشماتو بیشتر باز میکردی!!!
شوگا:« بهتره سر ب سرم نزاری مثل آدم حرف بزن عوضی!
کالورا:« واوووو آقای مین عصبانی شدن ....
تو دیگه الان هیچی برای از دست دادن نداری !!! بهتره چشماتو باز کنی(پوزخند)
شوگا:«..... درست حرف بزننننن!!!!
«««با کفشای پاشنه بلندش صدادار ب سمتم اومد و صورتشو آورد نزدیکم و زل زد تو چشمامو گفت :«
کالورا:« تو خیلی ساده ای یونگی!!! اونقدر ساده که زن خودتو ول کردی!!! اونم ب خاطر من!!! من مقصر نیستم تو گول خوردی !!! متاسفم اما من فرشته ی رویاهات نیستم !!!
شوگا:« خفهههه شووو عوضییی.... چی از جونم میخوای!؟؟؟!!!
کالورا:« (خنده بلند)... بدون اینکه تو بگی ازت گرفتمش ...
شوگا:« من ب خاطر تو عوضی آ.ت رو ول کردم ....
کالورا :« اوووو اوپا متاسفم من مقصر نیستم !!! من فقط جادوگر بودم ... این تو بودی که ساده جادو منو استشمام کردی ...رفتاراش مثل خنجر بود برام ... نمی‌دونستم چیکارکنم !؟ چیکار میتونستم بکنم!!!؟»»»»
دیدگاه ها (۰)

آزمایش عشق

آزمایش عشق

آزمایش عشق

آزمایش عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط