خسته از غوغای شهرم، می روم تنها شوم
خسته از غوغای شهرم، میروم تنها شوم
پیلهای در خود بسازم، فارغ از دنیا شوم
در درونم نعرههایی خفته اما ساکتم
کس ندارد طاقتش هم صحبت صحرا شوم
میروم از کوچهها با خاطراتی آشنا
در افق گم میشوم شاید شبی پیدا شوم
ابر دلگیرم ولی رویای باران در سرم
از خدا خواهم که روزی برکهای زیبا شوم
نه! نباید برکهای باشم بخشکم عاقبت
آن قَدَر باید ببارم تا خودم دریا شوم
#حمیدرضا_آبروان
#شعر
#شعر_عاشقانه
#عاشقانه
#متن
#متن_خاص
#تکست
#تکست_خاص
#ادبیات
#عاشقانه_خاص
#متن_و_شعر_عاشقانه
#ویسگون
#آفرینش
پیلهای در خود بسازم، فارغ از دنیا شوم
در درونم نعرههایی خفته اما ساکتم
کس ندارد طاقتش هم صحبت صحرا شوم
میروم از کوچهها با خاطراتی آشنا
در افق گم میشوم شاید شبی پیدا شوم
ابر دلگیرم ولی رویای باران در سرم
از خدا خواهم که روزی برکهای زیبا شوم
نه! نباید برکهای باشم بخشکم عاقبت
آن قَدَر باید ببارم تا خودم دریا شوم
#حمیدرضا_آبروان
#شعر
#شعر_عاشقانه
#عاشقانه
#متن
#متن_خاص
#تکست
#تکست_خاص
#ادبیات
#عاشقانه_خاص
#متن_و_شعر_عاشقانه
#ویسگون
#آفرینش
۶۸.۴k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳