بسم الله
بسم الله
تا دوران کارشناسی حس خاصی نسبت به کربلا و عتبات نداشتم...اولین بار که جدی فک کردم به کربلا تو دوران دانشجوییم بود، اون شب های جمعه ای که با سرویس دانشگاه ما رو میبردن حرم امام رضا....
اویل دوره کارشناسی بودم...تو رواق امام خمینی بودم و وسط دعای کمیلش... مداح گفت ان شاالله برات کربلا رو بگیرین...
انگار به فولدر جدیدی تو ذهنم باز شد، به نام کربلا! همونجا تو افکار خودم بودم که کربلا کربلا میگن و این همه آدم دوسش دارن...پس من چرا تا الان بهش فک نکرده بودم...یهویی به ذهنم اومد که بگم خدایا زیارت با معرفت امام حسین نصیبم کن...
سالها گذشت 4 سال مهمونی پیش امام رضا هم تموم شد با همه اتفاقات خوب و بد و عجیب و غریبش. من برگشتم به شهر خودم...ولی انگار هنوز وقتش نشده بود...
یک سال از فارغ التحصیلیم هم گذشت و من به اوج عطشم رسیدم... تا جایی که شب خواب دیدم رفتم زیارت.... ولی بازم نصیب نشد....
گذشت تا پارسال فاطمیه خیلی خیلی خیلی تصادفی نصیب شد... من کجا حرم امام حسین کجا...شب شهادت حضرت زهرا کجا...شب جمعه کربلا........... دیوانه کننده بود....
من لیاقتشو نداشتم به واسطه رفیق شهیدم رفتم #سید_مجتبی_علمدار
حس اینکه آرزوت برآورده بشه حس قشنگیه که شاید تا اون موقع ازش درک خاصی نداشتم...
الانم چند تا آرزو دارم....
#رفیق کمکم کن
#سید دلم برات تنگ شده
#بندگی خودتو میخوام خداااا فقط خودت...دوباره اومدم
#التماس دعای فرج
تا دوران کارشناسی حس خاصی نسبت به کربلا و عتبات نداشتم...اولین بار که جدی فک کردم به کربلا تو دوران دانشجوییم بود، اون شب های جمعه ای که با سرویس دانشگاه ما رو میبردن حرم امام رضا....
اویل دوره کارشناسی بودم...تو رواق امام خمینی بودم و وسط دعای کمیلش... مداح گفت ان شاالله برات کربلا رو بگیرین...
انگار به فولدر جدیدی تو ذهنم باز شد، به نام کربلا! همونجا تو افکار خودم بودم که کربلا کربلا میگن و این همه آدم دوسش دارن...پس من چرا تا الان بهش فک نکرده بودم...یهویی به ذهنم اومد که بگم خدایا زیارت با معرفت امام حسین نصیبم کن...
سالها گذشت 4 سال مهمونی پیش امام رضا هم تموم شد با همه اتفاقات خوب و بد و عجیب و غریبش. من برگشتم به شهر خودم...ولی انگار هنوز وقتش نشده بود...
یک سال از فارغ التحصیلیم هم گذشت و من به اوج عطشم رسیدم... تا جایی که شب خواب دیدم رفتم زیارت.... ولی بازم نصیب نشد....
گذشت تا پارسال فاطمیه خیلی خیلی خیلی تصادفی نصیب شد... من کجا حرم امام حسین کجا...شب شهادت حضرت زهرا کجا...شب جمعه کربلا........... دیوانه کننده بود....
من لیاقتشو نداشتم به واسطه رفیق شهیدم رفتم #سید_مجتبی_علمدار
حس اینکه آرزوت برآورده بشه حس قشنگیه که شاید تا اون موقع ازش درک خاصی نداشتم...
الانم چند تا آرزو دارم....
#رفیق کمکم کن
#سید دلم برات تنگ شده
#بندگی خودتو میخوام خداااا فقط خودت...دوباره اومدم
#التماس دعای فرج
۴.۱k
۱۴ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.