صبح زد از خنده رویی غوطه در خون شفق

صبح زد از خنده رویی غوطه در خون شفق
تا چه گلها بشکفد از چهره خندان ترا
#صائب_تبریزی #بخون
دیدگاه ها (۱)

که گفته است که کوچک بمان و شاهی کنامیر باش و به حمام خون، کب...

نشود فاش کسی آنچه میان من و توستتا اشارات نظر نامه رسان من و...

چو مست چشم تو نبود شراب را چه طربچو همرهم تو نباشی سفر چه سو...

قاسم سلیمانی در سال ۱۳۷۶، هم‌زمان با اوج‌گیری طالبان در افغا...

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتنتأثير اختران شما نیز بگذردسیف ف...

آتش دل استاد علی اصغر شاه زیدی

📜#غزلیات#رهی_معیری#غزل_بیست_و_هشتمچون #شفق گر چه مرا باده ز ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط