ویو کوک
ویو کوک
وقتی رسیدم خونه کلی گریه کردم
انقدر گریه کرده بودم که ساعت از دستم رفت و خوابم برد
ویو ات
از رفتارش فهویدم
حالش خرابه پس تصمیم گرفتم وقتی رسیدم خونه بهش زنگ بزنم تا برم خونش
ویو کوک
باصدای زنگ خونم بیدار شدم درست حدس زده بودم اون ات بود
با دیدن سرووضعم تعجب کرد نگران شد
ویو ات هرچقدر زنگ زدم به کوک برنداشت مجبور شدم برم خونش زنگ رو زدم اومد بیرون ولی باسرووضع بیریخت
تعجب کردم هلش دادم تو وقتی رفتم تو دیدم گفت برو از خونم بیرون گفتم چرا گفت تو دوست پسر داری
گفتم اون گفت پیش تو نقش دوست دخترش رو بازی کنم
گفت اها گفتم چرا گریه کردی گفت هیچی ولی بعدش بغض کردو گفت ات تو نمیدونی تو این دوسال چه قدر عاشقت بودمت
ولی تو منو به چشم دوست میبینی
ویو ات
وقتی گفت عاشقتم تعجب کردم
این عشق دوطرفه بود
دیگه کنترولم رو از دست دادم
وبوسیدمش
ویو کوک داشتم حرف می زدم که دیدم لباشو گداشت رو لبام و عاشقانه
می بوسید
گفت دوست دارم گفتم ولی من دوست ندارم عاشقتم
وبراید بغلش کردم و بردم تو اتاق بقیش تو کامنتا
وقتی رسیدم خونه کلی گریه کردم
انقدر گریه کرده بودم که ساعت از دستم رفت و خوابم برد
ویو ات
از رفتارش فهویدم
حالش خرابه پس تصمیم گرفتم وقتی رسیدم خونه بهش زنگ بزنم تا برم خونش
ویو کوک
باصدای زنگ خونم بیدار شدم درست حدس زده بودم اون ات بود
با دیدن سرووضعم تعجب کرد نگران شد
ویو ات هرچقدر زنگ زدم به کوک برنداشت مجبور شدم برم خونش زنگ رو زدم اومد بیرون ولی باسرووضع بیریخت
تعجب کردم هلش دادم تو وقتی رفتم تو دیدم گفت برو از خونم بیرون گفتم چرا گفت تو دوست پسر داری
گفتم اون گفت پیش تو نقش دوست دخترش رو بازی کنم
گفت اها گفتم چرا گریه کردی گفت هیچی ولی بعدش بغض کردو گفت ات تو نمیدونی تو این دوسال چه قدر عاشقت بودمت
ولی تو منو به چشم دوست میبینی
ویو ات
وقتی گفت عاشقتم تعجب کردم
این عشق دوطرفه بود
دیگه کنترولم رو از دست دادم
وبوسیدمش
ویو کوک داشتم حرف می زدم که دیدم لباشو گداشت رو لبام و عاشقانه
می بوسید
گفت دوست دارم گفتم ولی من دوست ندارم عاشقتم
وبراید بغلش کردم و بردم تو اتاق بقیش تو کامنتا
۱۸.۵k
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.