باز مثل هرشب كسلم قصه نشسته رو دلمميگن بازم شهيد مياد يه
باز مثل هرشب كسلم قصه نشسته رو دلمميگن بازم شهيد مياد يه عالمه خيلي زياددسته گلاي بي زبون گمشده هاي بي نشونيزره خاكسترشون دو حلقه انگشترشونيه تیکه استخون سر يه شاجه گل يه بال پریه دکمه پیرهنشون یه زره خاک تنشونتابوتای یه اندازه تو هرکدم یه سربازهابره که بر تن می زنه باده که شیون میزنهتابوتا خیس آب میشن دسته گلا خراب میشنمی پیچه تو شهرو دهات عطر سلام و صلواتای مادرای مهربون ، بچهاتون بچهاتوندسته گلائی ، که دادید به کربلا فرستادینحالا با تابوت امدن با بوی باروت اُمدنسرندارن پاندارند چشم تما شا ندارندمادرا از خدا می خواند با گریه ُ دعا می خواندتابوتاشونُ باز کنند بچهاشونُ ناز کنندهرکجا اسفندِ و دود تاکور بشه چشم حسوداما بوی عجیب میاد بو کنی بوی سیب میادمیگن کسی که پا بشه زائر کربلا بشهسربه بیابون بزارند توعاشقی جون بزارنداُنجا که آفتاب میشینه باغ گل سیب می بینندبچهای نجیب من باغ گلای سیب منرو عشقتون پا نزاریند ایران تنها نزاریند()(به یاد تمامی شهدای وطن بالاخص 14 شهید مرزبانمون که با خونشون دستای پلید نفاق و تباهی رو برای مردم رو کردند، برای شادی روحشون یه صلوات ویه حمد و سوره تو دلتون بخونید)
۵۱۸
۰۹ آبان ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.