کت شلوار مشکی دوست داشتی
کت شلوار مشکی دوست داشتی
حلقه انتخاب کرده بودیم
همانی که دور تا دورش پر از نگین بود و تو گفته بودی چشم خانوم
گفتی عروس با موی بلوند زیباست
و من لبخند زده بودم
عاشق لباس پر پف بودم و تو لباس ساده را ترجیح میدادی
یادت هست
ماشین عروس را هم انتخاب کرده بودیم
بنا بود بعد از عروسی همه را قال بگذاریم و برویم جایی که فقط ما باشیم و خدا
همان خدایی که مارا به هم نشان داد و همانی که روزی حاضر نبود دل مارا بشکند...
کارت رسید به دستم
پشتش اسمم را نوشته بود
عجیب است
اسم عروس را که پشت کارت نمینویسند
کارت را باز میکنم
این جا جای اسم من است پس این اسم چیست؟
لابد اشتباه شده
حتما چشمانم غلط میبیند...
لباس هایم را از قبل آماده کردم
خط چشم زدم
همانطور که گفته بودی چشمانم را خوشگل تر میکند
لاک قرمز را بر میدارم
گقتی فقط وقتی که پیش منی آن را بزن
یک دور
دو دور
دور سوم میشود همانی که میخواهم
موهایم بلند شده
تا پایین کمرم
میگفتی موی کوتاه برای زن زشت است
و از آن روز قیچی با موهای من بیگانه شد
به اطرافم نگاه میکنم
درست آمده ام
اولین کسی که میبینم مامان است
مادر من نه ها
مادر تو
یادت هست که
به او هم میگفتم مامان
سلام میکنم و رویم را میبوسد
فقط مانده ام چرا به من نگفت عروسم؟؟؟؟
لباس هایم را عوض میکنم
خدا میداند چه زجری کشیدم برای انتخاب لباس
تنگ نباشد
یقه اش باز نباشد
کوتاه نباشد
آخر حساس است
مَردِ من روی من حساس است
توی خاطراتم غرقم که صدایی میگوید عروس و داماد آمدند
سرم را بلند میکنم
سلیقه هایمان یکی است
همان کت شلواری را برایت انتخاب کرده که من انتخاب کرده بودم
لباسش لباسی نیست که تو دوست داشتی
پر پف و بی آستین
نگاهم بالا می آید میرسد به موهای پر کلاغی اش و آرایش غلیظش
پس چرا آنطور نیست که تو دوست داشتی؟؟
آن حلقه ساده در دستانش چیست؟؟
نگاهم میکنی اما هیچ چیز در نگاهت نیس
بلند میشوم
لباس هایم را میپوشم و بیرون میزنم
آخر منه تنها را چه به کفش پاشنه بلند
کفش هایم را از پا در می آورم و راه می افتم
سرم را میگیرم به سمت آسمان
قرمز است
مثل چشمانم
من بغض میکنم و او گریه
به خانه میرسم
لباس هایم را عوض میکنم و تیغ را بر میدارم
رو به روی آینه می استم و از ته میزنمش
شاهرگ دوست داشتنت و موهای بلندم را...
#نهالفرست
#Shadi
حلقه انتخاب کرده بودیم
همانی که دور تا دورش پر از نگین بود و تو گفته بودی چشم خانوم
گفتی عروس با موی بلوند زیباست
و من لبخند زده بودم
عاشق لباس پر پف بودم و تو لباس ساده را ترجیح میدادی
یادت هست
ماشین عروس را هم انتخاب کرده بودیم
بنا بود بعد از عروسی همه را قال بگذاریم و برویم جایی که فقط ما باشیم و خدا
همان خدایی که مارا به هم نشان داد و همانی که روزی حاضر نبود دل مارا بشکند...
کارت رسید به دستم
پشتش اسمم را نوشته بود
عجیب است
اسم عروس را که پشت کارت نمینویسند
کارت را باز میکنم
این جا جای اسم من است پس این اسم چیست؟
لابد اشتباه شده
حتما چشمانم غلط میبیند...
لباس هایم را از قبل آماده کردم
خط چشم زدم
همانطور که گفته بودی چشمانم را خوشگل تر میکند
لاک قرمز را بر میدارم
گقتی فقط وقتی که پیش منی آن را بزن
یک دور
دو دور
دور سوم میشود همانی که میخواهم
موهایم بلند شده
تا پایین کمرم
میگفتی موی کوتاه برای زن زشت است
و از آن روز قیچی با موهای من بیگانه شد
به اطرافم نگاه میکنم
درست آمده ام
اولین کسی که میبینم مامان است
مادر من نه ها
مادر تو
یادت هست که
به او هم میگفتم مامان
سلام میکنم و رویم را میبوسد
فقط مانده ام چرا به من نگفت عروسم؟؟؟؟
لباس هایم را عوض میکنم
خدا میداند چه زجری کشیدم برای انتخاب لباس
تنگ نباشد
یقه اش باز نباشد
کوتاه نباشد
آخر حساس است
مَردِ من روی من حساس است
توی خاطراتم غرقم که صدایی میگوید عروس و داماد آمدند
سرم را بلند میکنم
سلیقه هایمان یکی است
همان کت شلواری را برایت انتخاب کرده که من انتخاب کرده بودم
لباسش لباسی نیست که تو دوست داشتی
پر پف و بی آستین
نگاهم بالا می آید میرسد به موهای پر کلاغی اش و آرایش غلیظش
پس چرا آنطور نیست که تو دوست داشتی؟؟
آن حلقه ساده در دستانش چیست؟؟
نگاهم میکنی اما هیچ چیز در نگاهت نیس
بلند میشوم
لباس هایم را میپوشم و بیرون میزنم
آخر منه تنها را چه به کفش پاشنه بلند
کفش هایم را از پا در می آورم و راه می افتم
سرم را میگیرم به سمت آسمان
قرمز است
مثل چشمانم
من بغض میکنم و او گریه
به خانه میرسم
لباس هایم را عوض میکنم و تیغ را بر میدارم
رو به روی آینه می استم و از ته میزنمش
شاهرگ دوست داشتنت و موهای بلندم را...
#نهالفرست
#Shadi
۴.۶k
۱۰ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.