سناریو تک پارتی

سناریو تک پارتی:
قرار مخفی توی دشتD:
من:شو سان میشه چشم هام رو باز کنید.
شو:یه دیقه وایسا.
خب حالا.
من:وای خیلی قشنگه.
شو:میدونستم عاشق دشت ها هست.
من:ولی من کی به شما گفته بودم؟
شو:بیخیال بیا..‌..از لحظه ها لذت ببریم مگه چند بار تکرار میشه.
من:خیلی ممنون شو سان.
شو: نیازی نیست از من تَشکر کنی.
خب حالا(خمیازه)چشماتو ببند.
من:چی چرا؟
شو:....
من:باش.
شو:هر وقت گفتم چشماتو باز کن باش؟
من:اوهوم.
شو:(در حال ویالون زدن)
ذهن من:وایسا این اهنگ......اره خودشه!!همون اهنگه!!!!
شو:حالا میتونی.
من:چشمام رو باز کردم.
شو سان!( یه جعبه مثل جعبه حلقه)
شو:(در حال باز کردن در جعبه)
ذهن من:نکنه حلقه ازدواجهههههه!!!!!!!!!!!
شو:بیا این گردنبند برای توعه.
من:شو .....سان.
شو:گردنتو بیار.
بیا من رو یاد چشمات میندازه.
من:(قرمز شدن در حد تیم ملی)
÷=بعد از ۵ دقیه=÷
من:عه شو....سا...ن چرا سرتونو روی پای من گذاشتید؟
شو:(تخت گرفته خوابیده)
من:(قرمز شدن)خدایا حالا چیکار کنم وایییی!
چرا رو پا هام خوابیدددد!؟؟؟
بیخیال اشکال نداره شو یان به خاطر من کت شلوار پوشیده بزارم بخوابه و خودم با این گل ها براش یه تاج درست کنم‌.
شو:(توخواب دستمو میکشه)
ذهن من:عههههههههه الان سرم زیر دستشه و اون یکی دستمو گرفته!!!!!!!
الان باید بلند شم یا پیشش بخوابم وایییییی!!!!!!
من:داره یه چیزی میگه.
شو:(فشار دادن دستم)از پیشم نرو.
من:و در اخر پیشش خوابیدم‌.
و تمام ببخشید عکس شبیه داستان نیست ولی اون گربه توموکی هست