ادامه پارت
ادامه پارت⁵⁶
☆بچه ها بیاین بشینید باهتون باید حرف بزنم
♡€باشه
همه نشستن کنار هم و لینا شروع کرد به حرف زدن
☆من با یه پسری داخل ایتالیا آشنا شدم اسمش لینو بود درست شبیه اسم من بود اسمش خیلی پسر خوبی بود یه روز که داشتیم داخل پارک راه میرفتیم بهم اعتراف کرد که دوستم داره منم چون دوستش داشتم قبول کردم با هم چند روزی قرار میزاشتیم تا اینکه فهمیدم یارو گ/ی بود من از اون موقع دیگه حالم خوب نشد ازتون میخوام منو به یکی از اون پسرا آشنا کنید که منو از ته قلبش دوست داشته باشه مهربون باشه ناز باشه کیوت باشه
من یکی رو میشناسم واقعا پسر خوبیه الان زنگش میزنم بیاد باشه تو غوصه نخور
♡فردا ازدواج میکنی؟
☆ازدواجججججج(تعجب و کشیده)
€وای وای ات بدبخت شدی داداش من خیلی اخلاق خوبی نداره
میشه یونا و لانا بهش توضیح بدین، الان من با داداش مثل چیزت قهرم خیلی بد اخلاقه
من میزم زنگش بزنم
ادمین گلتون: خوب دختر داستان ما به تهیونگ میگه و تهیونگم زنگ میزنه و وقتی که موچی ما آرمی ها میاد عاشق لینا میشه و اون روز رو همه تصمیم میگیرن تا برن به پارک، کتاب خونه، رستوران، خرید
حالا برمیگردیم به موقع رفتن به پارک
فلش به پارک
یچه ها بلیط ترن هوایی رو میگیرن که همه با هم میشینن اونم ②تا②تایی
جیمین با لینا، تهیونگ با لانا، شوگا با یونا، ات با کوک
ویو ات
نمیخواستم پیش کوک بشینم رفتم جلو بشینم که دستمو گرفت و پیش خودش نشوند و گفت
-ببینم از چیزی ناراحتی
ناراحتم دلم ازت شکست
-چرا
رفتار امروزت
-منو ببخش لطفا
نمیبخشم
-تلو خدا(کیوت میگه)
باشه
ویو ات
هم گفتم باشه که ترن هوایی به راه افتاد از اونجایی که تاحالا تجربش رو نداشپم زیاد ترسیدم بعد کلی اون ور این ور رفتن که با ترن هوایی میرفت رسیدیم به پایین و رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم به کتابخونه من کتاب تاج دوقلو ها رو برداشتم و رفتم روی یه میز⑧نفری نشستم که کل بچه ها اومدن و ما دخترا پیش هم و پسرا پیش هم من جلد اولش رو برداشته بودم و اولین باری بود که میخوندمش
ادمین دسته گلتون: بچه ها که خیلی گشنشون بود از کتاب هایی که برداشته بودن خوششون اومده بود و کتاب هاشون رو خریدن ولی ات ③ تا جلد کتاب رو برداشت و با پول خودش حساب کرد
شرط لایک: ⓪③
شرط کامنت: ⓪①
☆بچه ها بیاین بشینید باهتون باید حرف بزنم
♡€باشه
همه نشستن کنار هم و لینا شروع کرد به حرف زدن
☆من با یه پسری داخل ایتالیا آشنا شدم اسمش لینو بود درست شبیه اسم من بود اسمش خیلی پسر خوبی بود یه روز که داشتیم داخل پارک راه میرفتیم بهم اعتراف کرد که دوستم داره منم چون دوستش داشتم قبول کردم با هم چند روزی قرار میزاشتیم تا اینکه فهمیدم یارو گ/ی بود من از اون موقع دیگه حالم خوب نشد ازتون میخوام منو به یکی از اون پسرا آشنا کنید که منو از ته قلبش دوست داشته باشه مهربون باشه ناز باشه کیوت باشه
من یکی رو میشناسم واقعا پسر خوبیه الان زنگش میزنم بیاد باشه تو غوصه نخور
♡فردا ازدواج میکنی؟
☆ازدواجججججج(تعجب و کشیده)
€وای وای ات بدبخت شدی داداش من خیلی اخلاق خوبی نداره
میشه یونا و لانا بهش توضیح بدین، الان من با داداش مثل چیزت قهرم خیلی بد اخلاقه
من میزم زنگش بزنم
ادمین گلتون: خوب دختر داستان ما به تهیونگ میگه و تهیونگم زنگ میزنه و وقتی که موچی ما آرمی ها میاد عاشق لینا میشه و اون روز رو همه تصمیم میگیرن تا برن به پارک، کتاب خونه، رستوران، خرید
حالا برمیگردیم به موقع رفتن به پارک
فلش به پارک
یچه ها بلیط ترن هوایی رو میگیرن که همه با هم میشینن اونم ②تا②تایی
جیمین با لینا، تهیونگ با لانا، شوگا با یونا، ات با کوک
ویو ات
نمیخواستم پیش کوک بشینم رفتم جلو بشینم که دستمو گرفت و پیش خودش نشوند و گفت
-ببینم از چیزی ناراحتی
ناراحتم دلم ازت شکست
-چرا
رفتار امروزت
-منو ببخش لطفا
نمیبخشم
-تلو خدا(کیوت میگه)
باشه
ویو ات
هم گفتم باشه که ترن هوایی به راه افتاد از اونجایی که تاحالا تجربش رو نداشپم زیاد ترسیدم بعد کلی اون ور این ور رفتن که با ترن هوایی میرفت رسیدیم به پایین و رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم به کتابخونه من کتاب تاج دوقلو ها رو برداشتم و رفتم روی یه میز⑧نفری نشستم که کل بچه ها اومدن و ما دخترا پیش هم و پسرا پیش هم من جلد اولش رو برداشته بودم و اولین باری بود که میخوندمش
ادمین دسته گلتون: بچه ها که خیلی گشنشون بود از کتاب هایی که برداشته بودن خوششون اومده بود و کتاب هاشون رو خریدن ولی ات ③ تا جلد کتاب رو برداشت و با پول خودش حساب کرد
شرط لایک: ⓪③
شرط کامنت: ⓪①
- ۴.۶k
- ۰۷ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط