مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

رد انگشت تو بر سینه ی سیب است هنوز

رد انگشت تو بر سینه ی سیب است هنوز
من غلط کرده و مغضوب خداوند شدم

بعد از آن هم که تو با سنگ زدی شیشه شکست
من خریدار تن و جای کمربند شدم

رد انگشت خودت بود ولی ما خوردیم
شوکران از لب لیوان تو خوردن دارد

موج کف کرده و طوفانی و بی ماه و نگاه
دل به این ورطه‌ی تاریک سپردن دارد
دیدگاه ها (۶)

‌بازی زندگی، بازی بومرنگ‌هاستاندیشه‌ها، کردارها و سخنان مادی...

صبحی ڪہبا عشـق بہ یڪدیگر وامیـد آغـاز شود:یڪ صبحِ بهشتی ست… ...

هر شب در گوشِ توعاشقانه ترین شعرها را می خوانمو خاطراتم یک ب...

باز هم #شنبه شد و محوِ تماشای تواَممستِ چشمِ عسل وشرابِ #لبه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط