گر چه می دانم که می خواهیکج کنی از عشق راهت را

گر چه می دانم که می خواهی،کج کنی از عشق راهت را

می پذیـــرم درد را وقتــــی ، دوســـت داری اشتباهت را



نه، تو حـــــالم را نمـــی دانی ! درد دارد ایــن که ناچاری

از میــــانِ راه بشنــــاسی ، دوستــــانِ نیمــــه راهــــت را



فکر کن دیوانـــه ای باشــــی ، غـــرقِ تنهایی که می گیرد

نیمه شــــب یک مـــرد با قلاب از میـــانِ حــــوض ماهت را



فکر کــن در دســــتِ تقــــدیری ، نا گزیر از ماندن و دیـــدن-

- رنجِ شطرنجی که یک سرباز، مات خواهد کرد شاهت را



خوب امـــا دیــــر فهمیـــدم، عشق یعنی: خوش، ادا کردن

از ســـلامِ اولیـــن دیــدار ، تــا خـــدا پشـت و پناهــت را



خیـــــره شـو در چشمهــــایِ مـــن ، تو نگاهت تازگی دارد

تازگی ها گر چه از تــــردید ، ســــرد می بینــــم نگاهت را


مجتبی کریمی
دیدگاه ها (۱)

#آغوشِ_مهربون ها بخشِ مراقبت های ویژه است همین...

در رویا هایممثل گلبرگ‌های لطیفاز آسمان میباریو روح مرا از گن...

گاندی خطاب به همسرش چه زیبا نوشت: خوبِ من ، هنر در فاصله ها...

*صبر کن جاذبه  تا کار خودش را بکند *مثل افتادن یک سیب، زمان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط