یاد دارم یک غروب سرد سرد
یاد دارم یک غروب سرد سرد
میگذشت از کوچه ما دوره گرد؛
دوره گردم کهنه قالی میخرم
دسته دوم جنس عالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم
گر نداری کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول سال است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوش ما را برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی میخرید.....؟؟؟
میگذشت از کوچه ما دوره گرد؛
دوره گردم کهنه قالی میخرم
دسته دوم جنس عالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم
گر نداری کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول سال است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوش ما را برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی میخرید.....؟؟؟
- ۱.۹k
- ۲۴ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط