سال ها

سال ها
رو به قبله بودم و می گفتم
دیگر هیچ کس از من عاشقانه ای نخواهد شنید
آمدی
ردشدی
بند دلم پاره شد
کاش می فهمیدی چه لذتی دارد
پاره شدن طناب یک اعدامی...

#لیلا_کردبچه
دیدگاه ها (۳)

این روزهادلم یک میز می خواهدو یک فنجانِ شعرو یک هم دردکه بفه...

بازنده منم که در را باز میگذارم شاید که باز گردی...دزد هم که...

با رفتنتبه تمام شهر می فهمانمکه مشکی رنگ عشق نیستدرد عشق است...

گاهیدلم می خواهدباران چشمهایم در محدوده ی آغوش تو ببارد...#ز...

میز کوچکی دو نفره با پارچه ی چهارخونه ی قرمز!فکرش را بکن، خو...

ویو ا /تکه یهو دستش رو گذاشت روی رون پام و فشار داد و گفت بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط