فیک سانزو پارت ۱
فیک سانزو پارت ۱
شروع....ا/ ت همون تویی
از زبان ا/ت: داشتم از سرکار بر می گشتم ولی خودمم میدونستم چه گندی بالا آوردم به خاطر اینکه بدهی هامو به صاحب کارم بدم مجبور شدم بیشتر کارکنم ساعت ۱۲ شب بود و واسه دختر ۱۷ ساله ای مث من خطرناک مخصوصا تو مرکز شیبویایه ژاپن...
از زبان راوی
همونطور که ا/ت داشت میرفت صدای متور شنیده می شد چنتا پسر که سوار متور شده بودن جلوی ا/ت اومدن
از زبان ا/ت
اوه اینا همون گنگی هستن که تازه شروع به کار کردن وتازه اسمشون در اومده اینا کاری جز دختر آزاری و..ت.ج.ا.و.ز ..ندارن
رییس گنگ متور سوارا: اوه چه دختر خوشگلی جون میدی واسه .... کاری
از متور پیاده شد و به سمت ا/ت اومد و می خواست شلوار .......پایین
ا/ت با جیغ داد ناله می کرد ومی خواست از دستشون فرار کنه
از زبان ا/ت
ا/ت:آه.....اع .....نکن ...
رییس متور سوار ها:اع دختر جون اه ناله کنی از این بدتر میشه ها..
از زبان راوی:
رییس متور سوار ها می خواست کار یه سر کنه که یه گلوله تو شکمش خالی شد آروم آروم عقب می رفت که ببینه کدوم آدمی گلوله خالی کرده ا/ت که آروم آروم می رفت عقب می رفت عقب که نگاه کرد چشش به یکی افتاد درست بود اون هاروچیرو سانزو تو بونتن بود.
سانزو: هی شما یه بار دیگه ببینم این دخترو اذیت میکنین با من طرفین..
و متور سوار هاهم در رفتند.
شروع....ا/ ت همون تویی
از زبان ا/ت: داشتم از سرکار بر می گشتم ولی خودمم میدونستم چه گندی بالا آوردم به خاطر اینکه بدهی هامو به صاحب کارم بدم مجبور شدم بیشتر کارکنم ساعت ۱۲ شب بود و واسه دختر ۱۷ ساله ای مث من خطرناک مخصوصا تو مرکز شیبویایه ژاپن...
از زبان راوی
همونطور که ا/ت داشت میرفت صدای متور شنیده می شد چنتا پسر که سوار متور شده بودن جلوی ا/ت اومدن
از زبان ا/ت
اوه اینا همون گنگی هستن که تازه شروع به کار کردن وتازه اسمشون در اومده اینا کاری جز دختر آزاری و..ت.ج.ا.و.ز ..ندارن
رییس گنگ متور سوارا: اوه چه دختر خوشگلی جون میدی واسه .... کاری
از متور پیاده شد و به سمت ا/ت اومد و می خواست شلوار .......پایین
ا/ت با جیغ داد ناله می کرد ومی خواست از دستشون فرار کنه
از زبان ا/ت
ا/ت:آه.....اع .....نکن ...
رییس متور سوار ها:اع دختر جون اه ناله کنی از این بدتر میشه ها..
از زبان راوی:
رییس متور سوار ها می خواست کار یه سر کنه که یه گلوله تو شکمش خالی شد آروم آروم عقب می رفت که ببینه کدوم آدمی گلوله خالی کرده ا/ت که آروم آروم می رفت عقب می رفت عقب که نگاه کرد چشش به یکی افتاد درست بود اون هاروچیرو سانزو تو بونتن بود.
سانزو: هی شما یه بار دیگه ببینم این دخترو اذیت میکنین با من طرفین..
و متور سوار هاهم در رفتند.
۳.۷k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.