از زیر پرتقال ها که رد می شدی نگاهت کردم

از زیر پرتقال ها که رد می شدی نگاهت کردم .
انگار هرکدام خودشان را می کشیدند به شاخه های خشک و پوستشان را خراش می دادند که عطرشان به مشامت برسد و تو از خوشحالی چشم هایت را ببندی. بعد نَخل ها سر خم می کردند که آفتاب روی آرامشت نتابد و باران هلالِ صورتت را تَر نکند. آنوقت شبنم ها می آمدند و سنجاقک ها بال می زدند و من که دورتر ایستاده بودم زندگی را می دیدم که فقط همان چندلحظه به جریان افتاده بود...

👤 #سید_طه_صداقت


#هنر_عکاسی
دیدگاه ها (۲)

#طنز

#طنز

اگر مثل قاصدک ها باد بالِ پروازم بود ، جست و جو می کردم که ب...

بل أی أرض تقلك أو ثری ؟[کاش می دانستم]کدام زمین افتخار در آغ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط