روز شد درحالیکه

روز شد درحالیکه
در اندیشه‌های من شناوری
دستانت را
که دور فنجان قهوه‌ات
حلقه کرده‌ایی
میان دستانم  تجسم میکنم
و همانطور که
به دوستداشتنت می اندیشم
در سیاهی ِ چشمانت مات میشوم
آنقدر که گویی
سالهاست رفته ام
و این
تندیس من است
نشسته روی نیمکت
پشت میز در کافهء انتظار ...
دیدگاه ها (۴)

‍ بریده‌ از همه جاو ازهمه کس رمیده‌ام دل به قلم سپرده‌ام  تا...

«محبت» مکملی دارد به نام «احترام»محبت و احترام در کنار هم مع...

دوستم داشته باش، بادها دلتنگ انددستها بيهوده، چشمها بيرنگ ان...

🌹"گلسرخ" 🌹نشانه "عشق" ست،،، 🌹نشان عشق... ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط