پروانه شدم بال زدم سوخت دو بالم

پروانه شدم ، بال زدم ، سوخت دو بالم
دیوانه شدم ، داد زدم ، وای به حالم

بیخود شدم از خویش و از این گردش ایام
نومید و سر افکنده از این طالع و فرجام

مستانه شدم ، باده زدم گاه به گاهی
دل خسته ز می ، باز شدم غرق تباهی

خندیدم و گفتم شود از باده حذر کرد!
از کوچه مستان به چنین حال گذر کرد!

حال این منم و حال من و سوخته بالی
دیوانه و بیخود شده ای ، رو به زوالی

نومیدی و مستی ، به چنین درد دچاری!
دل خسته ای و خنده کنان ، باز خماری!

اینبار بسازم به همین بی پر و بالی
عاشق شوم و عشق رسانم به کمالی...
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAAFuoaddonyatiktak2pgXxCsxw
دیدگاه ها (۱۰)

بوﺩنت رو دوست ﺩﺍﺭﻡمجبورم میکنی کهبه هیچکس فکر نکنم ﺟﺰ تونگاه...

به عشقت خو چنان کردمکه خواهم از خدا هر دمکه سرکش تر شود این ...

به من ربطی ندارد که دیگراندر موردم چه می‌گویند.و چه فکری میک...

گوید به تو هر گلشن هر نرگس و هر سوسنکز زحمت و رنج ما ای باد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط