مشکل بتوان پذیرفت که جهان غنی ما آنقدر فقیر باشد که نتوان

مشکل بتوان پذیرفت که جهان غنی ما آنقدر فقیر باشد که نتواند موضوعی درخور ِ «عشق» را برای انسان ارائه کند.
جهان برای هر کدام از ما فضایی بی پایان را هدیه می کند؛ این تنها ناتوانی در عشق ورزیدن است که امکان آن را از ما می گیرد. جهان ما تنها برای کسی تهی است که نمی داند چگونه انرژی لیبیدوی (انرژی روانی حیات) خود را در مورد چیزها و انسان ها هدایت کند و آنها را زنده و زیبا سازد. زیبایی در ذات چیزها نهفته نیست، بلکه در احساسی قرار دارد که ما به آنها می بخشیم. بنابراین، چیزی که ما را ناگزیر می کند تا برای عشق جایگزینی بیافرینیم، کمبود موضوعی برای عشق ورزیدن در بیرون نیست، بلکه عدم ظرفیت ما جهت دستیابی ِ توام با عشق به چیزی خارج از ماست. درست است که مشکلات شرایط هستی و از دست دادن روحیه مبارزه برای زندگی میتواند ما را در تنگنا بگذارد، اما از سوی دیگر، موقعیت های دشوار و شکست های بیرونی سبب دلسردی عاشق نمی شوند. به وارونه، این موانع می توانند محرکی برای تلاش های بسیار بزرگتر باشند و این امکان را برای ما فراهم سازند که تمام انرژی عظیم لیبیدوی مان را در واقعیت به جریان درآوریم.

کارل گوستاو یونگ
دیدگاه ها (۱)

گذشته ی عزیز،بابت همه ی تجربه ها و درس هایی که بهم دادی ممنو...

در نهایت زمانی فرا می‌رسد که باید میان تماشاگر بودن و عمل کر...

بفرمایید نهار. بعد هم چایی

افسردگی بهایی است که انسان برای شناخت خود می پردازد. هرچه عم...

آدمی کدام است!

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

بسم الله الرحمن الرحیم قسمت دوم :از تنهایی خارج خواهیم شد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط