گفته بودی که چرا محو تماشای منی

گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
و چنان محو که یکدم مژه بر هم نزنی!
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی...
دیدگاه ها (۳)

[-بِعْضِيٍ مُوْقِعٌ هَا هُمْ تنهآ آرزوت اینه کآش میشُد بِ ع...

هـِــ ی غریبـــﮧ !قیــآفت خیلـے آشنـآستمن و تو قبلا جـآیـے ه...

چقدر خوشحال بود #شیطان ، وقتی #سیب را چیدم ، گمان کرد #فریب ...

کفتار نگاه مضحکه آمیزی به گرگ کرد و گفت: آهویت را ربودم،آیا ...

پرسیدی که چرا محو تماشای منیآنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزن...

دستم بگیر نازم بکش که عاشقم و دل شکسته ام از خود مران مرا که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط