یه سری حرفام هست نه گفته میشه و نه شنیده میشه

یه سری حرفام هست نه گفته میشه و نه شنیده میشه...
نه میشه نوشتشون و نه میشه خوندشون...
همینا میشن بغض و ته نشین میشن توی گلوی آدم و بالاخره یه شب راه نفسشو میبندن و صبح که شد همه توی گوش هم پچ پچ میکنن:
" فلانی که چیزیش نبود...
چی شد مُرد راستی؟! "
دیدگاه ها (۳)

جان من سهل است جان جانم اوستدردمنـــد و خستـه‌‌ام درمـانــم ...

تو ز ما فارغ و ما از تو پریشان تا چند...؟

‌‌‌لبت می‌پرسد از جانم،که: «کامت چیست؟! تا دانم»چه باشد کام ...

که یهو در باز میشه و ته و کوک میان داخل+وای کای نه نباید تکو...

خب گایز سلام،🤎 میدونم خیلیا من رو یادشون نیست❤️‍🩹من یه قبلاه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط