زندگی در صدف خویش گهر ساختن است

زندگی در صدف خویش گهر ساختن است
در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است

عشق ازین گنبد در بسته برون تاختن است
شیشهٔ ماه ز طاق فلک انداختن است

سلطنت نقد دل و دین ز کف انداختن است
به یکی داد جهان بردن و جان باختن است

حکمت و فلسفه را همت مردی باید
تیغ اندیشه بروی دو جهان آختن است

مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست
از همین خاک جهان دگری ساختن است

شعر از #اقبال_لاهوری
دیدگاه ها (۰)

یک پنجره برای دیدنیک پنجره برای شنیدنکه باز می‌شود بسوی وسعت...

گاهی هجوم‌ واژه ها در قلبم سنگینی می کند،گاهی گذرش به ما هم ...

کاش یه مغازه بود آدم میرفت میگفت :آقا بی زحمت یه کم خیال خوش...

ما هیچ تر از هیچ پی هیچ دویدیمجز هیچ در این هیچ‌ دگر هیچ ندی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط