ang mutya ng section e
چیتر 2
پارت 3
مگر نه؟
"اوهوم، خوشگله ولی یه کم آماتوره."
باید خوشحال میشدم؟ او همزمان هم از من تعریف کرد و هم به من توهین کرد. این دیگه چه جور حرفی بود؟
و چرا این صف اینقدر کند حرکت میکنه؟
"یعنی چی؟"
"او بهجای اینکه وارد کلاس بخش E بشه، اومد توی کلاس ما."
ناگهان، کل سلف از خنده منفجر شد.
"چقدر خجالتآوره."
در سکوت موافقت کردم.
بالاخره نوبت من رسید. دو وعده غذا و سه بسته چیپس برداشتم، چون میدانستم باید خودم را برای چالشهای پیش رو آماده کنم. اما تصمیم گرفتم غذا را بیرون ببرم، چون قصد نداشتم دوباره به بخش C برگردم.
بعد از گرفتن غذا، به سمت در خروجی سلف رفتم، اما ناگهان آریس، پسرعمهام، مقابلم ظاهر شد.
ابروهایش در هم رفت.
من خشک شدم. اوه نه... این یعنی حسابی توی دردسر افتادم.
"هی، آریس! اینجایی!" راکی فریاد زد.
اما او هیچ حرکتی نکرد... من هم همینطور.
متأسفانه، همین وقفه به راکی فرصت داد که جلو بیاید و با تعجب گفت:
"جی-جی؟ تو اینجایی؟" بعد به همکلاسیهایش رو کرد: "بچهها، دانشآموز انتقالی اینجاست!"
او بازویش را دور شانهام انداخت و مرا به سمت بقیه در سلف چرخاند. برای مقاومت کردن دیگر خیلی دیر شده بود.
"او جی-جی هست، همون کسی که داشتم دربارهاش حرف میزدم."
سرم را پایین انداختم، نمیدانستم باید در برابر چه کسی احساس شرمندگی کنم—مردم سلف یا آریس. ما رابطهی خوبی نداشتیم. او حتی وقتی فهمید قرار است با آنها زندگی کنم، از خانه فرار کرد.
"خب، جی-جی، تجربهات از بخش E چطور بود؟" کسی پرسید. احتمالاً همان مایکل بود که راکی دربارهاش صحبت میکرد.
جوابی ندادم. نمیخواستم بگویم که بچههای بخش E مدام مرا اذیت میکنند. علاوه بر این، نمیخواستم همکلاسیهایم فکر کنند که دارم از آنها شکایت میکنم.
"م-من خوبم. همگی خیلی م-مهربون هستن." با زور لبخند زدم.
"خب، این یه دروغه. آدمای بخش E همه وحشی هستن.
❤️🪷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.