مهمان روزهای آخر است.همان پاییزی ک بودنش چنگی به دل نزد.
مهمان روزهای آخر است.همان پاییزی ک بودنش چنگی به دل نزد.
پادشاه زیبایی ها بود و هزاران بهانه داشت برای قرارهای عاشقانهمان.
میتوانست برگ خیابان هایش،بهانه ی قدم زدن هایمان باشد و باران های بی هنگامش بهانه ی زیر یک چتر ماندن.
میتوانست سرمایش بهانه ی در آغوش کشیدنمان باشد و عصرهای دلیگرشان بهانه ی دو قهوه و حرف های ناتمام...
اما آنقد سرد بر روزهایمان تابید.آنقدر بی رحمانه نبودن ها را بهرخ تنهاییمان کشید.که حالا در آخرین روزهای بودنش،هزاران آدم با هزاران"امید جامانده در پاییز"چشمهایشان را روی تمام درهای آمدن و ماندن می بندند...🍁 🌠
پادشاه زیبایی ها بود و هزاران بهانه داشت برای قرارهای عاشقانهمان.
میتوانست برگ خیابان هایش،بهانه ی قدم زدن هایمان باشد و باران های بی هنگامش بهانه ی زیر یک چتر ماندن.
میتوانست سرمایش بهانه ی در آغوش کشیدنمان باشد و عصرهای دلیگرشان بهانه ی دو قهوه و حرف های ناتمام...
اما آنقد سرد بر روزهایمان تابید.آنقدر بی رحمانه نبودن ها را بهرخ تنهاییمان کشید.که حالا در آخرین روزهای بودنش،هزاران آدم با هزاران"امید جامانده در پاییز"چشمهایشان را روی تمام درهای آمدن و ماندن می بندند...🍁 🌠
۲.۰k
۲۴ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.