سفره ای گسترانیده و کله پاچه ای بیاوردند سلطان فرمودند

سفره ای گسترانیده و کله پاچه ای بیاوردند، سلطان فرمودند:  در این کله پاچه اندرزها نهفته است.
سپس لقمه نانی برداشت و یک راست مغز کله را تناول نمود، سپس گفت:
"اگر می خواهید حکومتی جاودان داشته باشید، سعی کنید جامعه را از "مغز" تهی کنید." سپس "زبان" کله پاچه را نوش جان و فرمود:
"اگر می خواهید بر مردم حکمرانی کنید "زبان جامعه را کوتاه و ساکت کنید.
سپس چشم ها و بناگوش کله پاچه را همچون قبل برکشید و فرمود:
"برای این که ملتی را کنترل کنید، بر چشم ها و گوش ها مسلط شوید و اجازه ندهید مردم زیاد ببینند و زیاد بشنوند."
وزیر اعظم عرض کرد:
پادشاها! قربانت بروم حکمت ها بسیار حکیمانه بودند، اما جواب روده کوچک مان را چه بدهیم؟
ذات ملوکانه در حالی که دست خود را بر سبیل های خود می کشید، با ابروان خود اشاره ای به "پاچه" انداختند و فرمودند:
"شما "پاچه" را بخورید و "پاچه خواری" را در جامعه رواج دهید تا حکومتمان مستدام بماند

#حکایت
دیدگاه ها (۱۰)

تو اگر دغدغه ات مردم شام و یمن استمن دلم پیشِ غریبی ست که نا...

‏سر راه که دارید میرید برای امام حسین سینه بزنید یکم هم برای...

ما پادشاه را کشتیم و سعی کردیم دنیا را تغییر بدهیم ،حالا تنه...

مایه ی خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاستمی کنم جهد که خود را مگر...

از کوفه بیرون رفتند و حضرت فرمودند چشمت را روی هم بگذار آن م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط