reeraa

ree_raa:
.
انجیر کهن سر زندگی اش را می گسترد.
زمین باران را صدا می زند.
گردش ماهی آب را می شیارد.
باد می گذرد. چلچله می چرخد. و نگاه من گم می شود.
ماهی زنجیری آب است ، و من زنجیری رنج.
نگاهت خاک شدنی ، لبخندت پلاسیدنیست.
سایه را بر تو افکندم تا بت من شوی.
نزدیک تو می آیم ، بوی بیابان می شنوم
به تو می رسم ، تنها می شوم.
کنار تو تنهاتر شدم . از تو تا اوج تو ، زندگی من گسترده است .
از من تا من ، تو گسترده ای.
با تو برخوردم، به راز پرستش پیوستم.
از تو براه افتادم ، به جلوه رنج رسیدم.
و با این همه ای شفاف !
مرا راهی از تو بدر نیست.
زمین باران را صدا می زند ، من تو را.
پیکرت زنجیری دستانم می سازم،
تا زمان را زندانی کنم.
باد می دود ، و خاکستر تلاشم را می برد .
چلچله می چرخد. گردش ماهی آب را می شیارد. فواره می جهد :
لحظه ی من پر می شود
#سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۱)

عشق از دست رفته هنوز هم عشق است! فقط شکلش عوض می شود، همین. ...

آدم همیشه به خاطر نقطه ضعف هایش تو دردسر می افتد. مگس ها بای...

گاهـــی:@gaahi تمامی ترس‌های ما، از عدم آگاهی نشات می‌گیرد !...

من رویاهای زیادی در سر دارم!میخواهم نویسندهء بزرگی شوم که جه...

🌱🍒از من تا من ، تو گسترده ای.با تو برخوردم، به راز پرستش پیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط