باز شوهر بی بهانه

باز شوهر بی بهانه
با ادایی کودکانه

هیکل چون استوانه
میکند غر غر به خانه

یادم آید روز اول
گردنش کج, دست و پا شل

پیش بابا موش می شد
سرخیش تا گوش می شد

دختری افتاده بودم
مهربان و ساده بودم

نرم و نازک
شاد و چابک

چشمهایم همچو آهو
عطر موهایم چو شب بو

می شنیدم از لب او
حرفهایی همچو جادو:
دیدگاه ها (۱)

#بخونمن یه خواستگار داشتم…….بهش گفتم فعلا میخوام درس بخونم.....

دیشب یه پشه نیشم زد پاشدم دنبالش کردم بالاخره گوشه اطاق خفتش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط