بچه بودیم و چیزی نمیفهمیدیم بچه بودیم و بیخیال بودیم

بچه بودیم و چیزی نمی‌فهمیدیم، بچه بودیم و بی‌خیال بودیم، برای خودمان دنیایی ورای این دنیا ساخته‌بودیم و در آن سیر می‌کردیم، شنگول و سرخوشانه تک تک کوچه‌های کودکی را گشت می‌زدیم، چرخ می‌زدیم و برای خودمان خیال‌های جانانه می‌بافتیم.
بچه بودیم و همه چیز خوب بود، که خوب نبود، اما ما خوب بودیم، که خوب نبودیم، اما نمی‌فهمیدیم که خوب نیستیم.
بچه بودیم و آسمان آبی‌تر بود، زمین سبزتر و آدم‌ها شادتر بودند.
بچه بودیم و جهان، خواستنی‌تر بود.

بزرگ شدیم و از همه چیزِ دنیا سر در آوردیم، که لبریز شدیم از فکر و دغدغه، که توقعمان بیشتر شد، که جهان را مثل سابق دوست نداشتیم. و فهمیدیم که خوب نیستیم!
که ای کاش سر در نمی‌آوردیم، که ای کاش نمی‌فهمیدیم.
و اکنون در بن‌بست‌ترین کوچه‌‌های بزرگسالی پناه برده‌ایم به خاطرات روزهای کودکی...
از شر حالی که معمولا خوب نیست،
از شر ذهنی که بی‌خیالی نمی‌فهمد!

#نرگس_صرافیان_طوفان
#تکست_هنری #پرتگاه_سکوت #دلنوشته #کودکی #شادی #حال_خوب #حرف #دلتنگی #حرف_دل #دلنوشته #عکسنوشته_خاص #پروفایل_خاص #تکست_ناب #متن_زیبا #متن_خوب #نوشته_خاص #نوشته_زیبا #نوستالوژی
#دهه_شصتی_ها
دیدگاه ها (۳)

😕😕

❤️👌هزار بار هم که بگویی آدم نباید شادی اش را منوط به بودنِ آ...

یک روزی که خوشحال تر بودممی آیم و می نویسم که "این نیز بگذرد...

دنیا ؛ به "شایستگی هایت" پاسخ میدهد نه به " آرزوهایت "پس شای...

خاطراتم را که مرور‌ می کنم همیشه یک‌ نکته آزارم می دهد ...در...

دروغ چرا، من هنوز هم پشتِ درِ پروفایل اینستاگرامت، تلگرامت و...

ای کاش میشد دلتنگی رو مثل یه بیماری درمون کردمیرفتیم دکتر و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط