کمک....
کمک....
منو دارن میبرن....
نمیخواممممم..
مامانم دید دارم گریه میکنم.... گفت برای اینکه حالم بهتر بشه...منو میفرسته خونه شوگا:/ به خدا شوگا شب میاد منو خفه میکنه انقدر پیشش چص ناله میکنم و هعی پیشش عر میزنم....
اون لباس ابیه من بدبختم که بغل شوگا شِمر ایستادم...
منو دارن میبرن....
نمیخواممممم..
مامانم دید دارم گریه میکنم.... گفت برای اینکه حالم بهتر بشه...منو میفرسته خونه شوگا:/ به خدا شوگا شب میاد منو خفه میکنه انقدر پیشش چص ناله میکنم و هعی پیشش عر میزنم....
اون لباس ابیه من بدبختم که بغل شوگا شِمر ایستادم...
۱۱.۰k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.