ما آدم های تنها آدم هایی که هر
ما آدم های تنها آدم هایی که هر
روز تنها تر و تنها تر می شدیم. هرچه ابزارها بیشتر جای دوستانمان را میگرفت از آنان دور تر میشدیم تا جایی که دیگر تصوری هم از دوست بودن و دوست داشتن نداشتیم.
در یک اتفاق ساده و با یک بیماری ناشناخته که انگار فقط آمده بود اخرین ضربه را بزند نه تنها تنها تر که از هم دورتر و دورتر شدیم.
خاطرات را از یاد بردیم و عشق را هم به فراموشی سپردیم.
هرچه داشتیم و بودیم برایمان افسانه شد.
در شادی هایمان به مرگ نمی اندیشیدیم و در غم هایمان منتظرش می ماندیم.
این اتفاق ساده مرگ را به همسایگی مان آورد.
حالا با مرگ هم نشینیم
و حالا ما آدم ها نه تنها هستیم و نه غمگین نه شادیم و نه هراسناک
ما آدم ها قاب های گرد گرفته میخ شده به دیواریم.
دیوار خانه ای متروک ،
شاید فرسایش زمین...
لرزه یک زلزله....
فروریختن سقف ...
ما را به زیر افکند و شاید سالها بر دل دیوار بمانیم.
اما نه فرو افتادن و نه ماندنمان در این گردونه پر از تلاطم دنیا هیچ نقش و اثری نخواهد داشت و حتی نشانی از خود نیز بجا نخواهد گذاشت.
دلتنگم ...
روز تنها تر و تنها تر می شدیم. هرچه ابزارها بیشتر جای دوستانمان را میگرفت از آنان دور تر میشدیم تا جایی که دیگر تصوری هم از دوست بودن و دوست داشتن نداشتیم.
در یک اتفاق ساده و با یک بیماری ناشناخته که انگار فقط آمده بود اخرین ضربه را بزند نه تنها تنها تر که از هم دورتر و دورتر شدیم.
خاطرات را از یاد بردیم و عشق را هم به فراموشی سپردیم.
هرچه داشتیم و بودیم برایمان افسانه شد.
در شادی هایمان به مرگ نمی اندیشیدیم و در غم هایمان منتظرش می ماندیم.
این اتفاق ساده مرگ را به همسایگی مان آورد.
حالا با مرگ هم نشینیم
و حالا ما آدم ها نه تنها هستیم و نه غمگین نه شادیم و نه هراسناک
ما آدم ها قاب های گرد گرفته میخ شده به دیواریم.
دیوار خانه ای متروک ،
شاید فرسایش زمین...
لرزه یک زلزله....
فروریختن سقف ...
ما را به زیر افکند و شاید سالها بر دل دیوار بمانیم.
اما نه فرو افتادن و نه ماندنمان در این گردونه پر از تلاطم دنیا هیچ نقش و اثری نخواهد داشت و حتی نشانی از خود نیز بجا نخواهد گذاشت.
دلتنگم ...
۱۰.۳k
۱۵ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.