می خواستم ترانه یی باشم

می خواستم ترانه یی باشم
که بچه های دبستانی از بر کنند
دریا که می شنود
توفانش را پشتش پنهان کند
و برگ های علف
نت های به هم خوردن شان را
از روی صدای من بنویسند.

می خواستم ترانه یی باشم
که چشمه زمزمه ام کند
آبشار
باسنج و دهل بخواند.

اما ترانه یی غمگینم
و دریا، غروب
بچه هایش را جمع می کند که صدایم را نشنوند!

نت هایم را تمام نکرده
چرا رهایم کردی.

#شمس_لنگرودی
دیدگاه ها (۳۸)

یـــــاد تــــــــــو بـــــہ مـاننـــــد نت مـــــوسیقیست ...

گاهی زندگی سخته و ما سخت ترش می کنیم!گاهی آرامش داریم، خودمو...

جزیره ای دور افتاده اممثل ترانه ای که سالها قبل پاهایش را از...

🌹 زندگی ریاضی است🌹 سخت و شیرین زندگی نموداری سینوسی است.(~)م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط