لحظهی احترام

لحظه‌ی احترام
.
.


اثری از : ادوین برُک, مودب میرعلایی
.

از پدربزرگم دو چیز را به یاد دارم

شلوار نخ‌نما و اینکه چگونه هر روز
ساعت جیبی‌اش را دو دقیقه جلو می کشید

وقتی از او پرسیدم که چرا باید چنین دقیق زمان را بداند
گفت یک تاجر، می تواند مالی را ببازد
اگر به قرارش دو دقیقه دیر برسد

وقتی از دنیا رفت دو پیپ از جنسِ کف دریا (۱)
و سکه ای طلا که به زنجیری بود باقی گذاشت
کسی پیپ‌های از کفِ دریا را دور انداخت
و سرِ سکه بگو مگو شد.

روز خاکسپاری‌اش ساعت‌های کلیسا به صدا درآمدند
او را به خاک سپردند
و همه‌ی فامیل دو دقیقه ساعتشان را جلو کشیدند.
.
.

(۱) کف دریا نوعی مرجان است.

.
.
.
.#کتاب
#شعر
#ترجمه
دیدگاه ها (۱)

کوری یعقوب یا رسوایی بانوی مصر؟ اولی عشق است امّا دومی تاوا...

لبهایم گاهی سکوت را به جای ردیف کردن کلمات ترجیح می دهند ! ....

آرام؟ آرام برای چه باید گرفت؟ وقتی بمیریم ، خود به خود آرام ...

همه چیز بستگی به حال و هوای دلت داره...... حال دلت که خوب با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط