خالق مرا شاعر تو را شعر آفریده

خالق، مرا شاعر، تو را شعر آفریده
چشمت دوبیتی، لب غزل، مویت قصیده

دارد قشون آبی چشمت می‌آید
روسی برای پارسی لشگر کشیده

اول صدایت می‌کشد نازک‌دلان را
چون سوت موشک بین شهری جنگ دیده

کام یکی از عاشقانت را برآور
یک لب مکیده بهتر از صد لب گزیده

حق می‌دهد بر مکر و نیرنگ زلیخا
هر کس به عمرش قصه‌ی یوسف شنیده

یک روز می‌آیی تو هم مثل ثریا
در پیری یک شهریار قد خمیده

#سید_علی_رکن_الدین
دیدگاه ها (۱)

تنم تابوت غمگینی که جانم را نمی فهمددل تنگم حصار استخوانم را...

به پایت عطر مریم می فشانم، باز کافی نیستبه یمن خیر مقدم نرگس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط